نیروهای هوادار صلح در ایران و جهان

نیروهای هوادار صلح در ایران و جهان
در وضعیت حساس کنونی می باید با اتحادِ عمل گسترده از سویی با ارتجاع و استبداد حاکم مبارزه کرد، توطئه های آن را خنثی و جایگاه جنبش مردمی را تقویت کرد، و از دیگر سو با قاطعیت و به صورت هماهنگ و متحد با هرگونه مداخله خارجی و تهدیدِ استقلال و تمامیت ارضی کشور - به هر شکل و هر بهانه‌یی - مقابله و مخالفت کرد. ارتجاع از بحران سازی و تنش‌آفرینی همواره سود می برد.

مرا در ون آینه به خاک بسپارید


مرا درون آینه به خاک بسپارید

DCT44739 972

مرا در آینه به خاک بسپارید.

 

تورج پارسی

 

از آینه گذرکردم

بى نهایت تا بی نهایت

بی تدبیر بود خوابم .

تا ژرفای غربت فردا دویدم

حضور درد پایان مرا زمزمه کرد

آینه به لکنت افتاد

بی آنکه حتا واژه ای را بر شیشه ی تار ذهنم بکارد .

مرگم را با بغلی از شراب

و فضیلت کلام حافظ

باور می کنم

مرا در آینه به خاک بسپارید.

 

شانزدهم اکتبر ۲۰۰۰

هوای باغ


دور باغ گذشت

منصور اوجی شاعر

دور باغ گذشت !

 

تورج پارسی

 

هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت

 

کجاست بام بلندی؟

ونردبام بلندی؟

که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا

و بر شوی و بمانی بر آن و نعره بر آری:

هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت

منصور اوجی

 

امروز به سایت " دوستان فرهیخته " ی دوستم دکتر فروزانفر سری زدم ، در آنجا با تابلویی از خوش نویسی فرزانه احمد رضا دقایقی آشنا شدم که روی شعر زیبای منصور اوجی کار کرده بود . خوش نویسی جلوه ی نیکویی است از منظر زیباشناسی  از این منظر اوج موسیقیایی آرامش را می توان دید و شنید ! این هنر به حرف و سپس به واژه هویتی تازه می بخشد ، هویتی که هم از ابعاد هندسی و هم موسیقیایی و هم کاشت گام به گام زیبایی که برآیند هارمونی و هم آهنگی است بهره می گیرد  .به همین دلیل برخی خوش نویسان  نوازندگی هم می کنند و بویایی آنان باز به شعر نیز از همین منظرست. با شعر شاعران شیرازی نیک  آشنا هستم برخی را نیز از نزدیک می شناسم . با کارهای منصور اوجی هم آشنا بودم اما در این شعر کوتاه " اوجی ؛ خودرا به ثبت رسانید . در همین سوئد یخین همیشه در تنهایی همیشگی ام بارها و بارها این شعر را زمزمه کرده و با خود از این سو به آن سویش برده ام ........ یادم می آید  نخستین بار با بانو " ل " در یکی از شب های شعر گوته این شعر را شنیدم ، شعری که هم پای " چه باید کرد " علی باباچاهی ، همراهم شد که هم چنان همراهست حتا در این دورافتاده نقطه ی یخین . خود اوجی از این شب چنین یاد می کند :

منبع سایت سه‌راهِ جمهوری

http://3rahejomhoori.wordpress.com/art-literature/owji/…

مرا صدا زدند و پشت تریبون که قرار گرفتم اولین قطرات باران پاییزی شروع به باریدن کرد و من در زیر تنها چراغ بر تریبون شروع کردم به خواندن و در تاریکی روبه‌رو تا دوردست‌ها چه بر چمن و چه ایستاده فقط چشم می‌دیدم و برق چشم و سکوت و شنیدن صدای کف زدن‌ها را بعد از پایان هر شعر. چندین شعر خواندم اخوان گفت باز هم بخوان و سیمین نیز. پنج شعر نیمایی خواندم و یک غزل و آخرین شعری که خواندم شعر کوتاه پنج سطری «هوای باغ نکردیم» بود. هوا بارانی شده بود که آمدم بین خانم دانشور و اخوان نشتسم، به محض نشستن اخوان بلند شد و پیشانی مرا بوسید و گفت اوجی این شعرت را بنویس و به من بده که عجیب بیانگر روزهای تباه شده‌ی خود من است و بعدها و بعد‌ترها که بیانگر روزگار تباه‌شده‌ی مردم سرزمین مادریم و بعدها وقتی گلشیری برگزیده‌ای از شعرهای مرا بیرون آورد اسم این شعر را بر آن کتاب گذاشت. این شعر در سال هزار و سیصد و پنجاه سروده شده و الان چهل سال از عمر آن می‌گذرد و به چند زبان ترجمه شده، بدم نمی‌آید این شعر پنج سطری را در این‌جا بنویسم و می نویسم:

کجاست بام بلندی؟

ونردبام بلندی؟

که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا

و بر شوی و بمانی بر آن و نعره بر آری:

هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!

منبع: ماه‌نامه تجربه، مهرماه نود

 

 

احمد رضا دقیقی خوش نویس و سه تار نواز

با این همه آب


با این همه آب

 

 

"این همه آب "

بیژن نجدی

دریا با این همه آب

رودخانه با این همه آب

تُنگ بلور حتی با این همه آب

رخصت نمی دهد این همه آب

تا بنگریم که ماهی ها چگونه می گریند

بیژن نجدی -کتاب خواهران این تابستان

برج و ساختمان هایی هست که اگر بخواهی نوک قله شان را ببینی می باید بر زمین داراز بکشی ، در کارهای هنری نیز از شعر و موسیقی و.....چنین دیده و میبینم. بلندای این شعر نیز مرا وادار کرد بر زمین دراز بکشم به راستی چنین است که گفتم . شگفتا به این بلند بالایی . سپاسگزار همیشگی نسرین بانو نعمت اللهی هستم که همیشه درب سرای به رویم می گشاید . با مهر همیشگی

مژده که جشن سده آمد کنون


مژده که جشن سده آمد کنون


مژده که جشن سده آمد کنون                  

 

دهم بهمن ماه برابر با  سی ام  ژانویه

 

تورج پارسى

 

مژده که جشن سده آمد کنون

گشت زمستان همه جا لاله گون _ آرش نورافروز _

دبستان آزاد و رازناک طبیعت با همه ى سختگیرى ها که در سرشت قانونمندش نهفته است اما مى آموزاند. کافى است که الفبایش را اموخت و با شناخت در رکابش حرکت کرد  و بشر چنین کرد ، آموخت ، بر گرفت ، دگر گون کرد و ساخت .

انسان آیرانى هم در این ره سختى ها کشید ، توشه ها فراهم آورد ،میراث ها بر زمین به جاى نهاد ، ارج گذاشت و مسیر ره را خردمندانه طی کرد . به پاس آنچه که از طبیعت گرفت ودر کار شکلى دیگر به آن بخشید به نیآیش طبیعت و کار ایستاد چرا که کار و آبادانى همسو وبه هم پیوسته هستند.

این چنین است که ایران زمین از دور دست تاریخ سرزمین جشن ها شد چرا که جشن ها زاییده ى کارند و کار زاینده شادى است . بر این اصل انبازبودن در آبادانى جهان از ویژگى هاىفلسفه ى کردارى ایرانى است:

"اى مزدا اهوره !

بى گمان این پاداش آرمانى را به تن و جان کسانى ارزانى مى دارى که با" منش نیک " کارمى کنند ودر پرتو "اشه " آموزش خرد نیک ترا بدرستى به پیش مى برندو خواست ترا بر مى آورند و براى پیشرفت جهان مى کوشند " یسنه هات ۳۴ کرده ۱۴

باید براى آبادانى جهان کوشید و آن را بدرستى نگهبانى کرد و به سوى روشنایى برد ۲ یسنه هات ۴۸ کرده ۵

آبادانى گیتى را باد . هوم یشت هات ۱۰ کرده ۲۰. *

با در نظر گرفتن اینکه لعاب اصلى همه ى جشن ها در شادى و شادمانى و پویایى قالب ریزى شده است و طبیعت تکیه گاه نخستین آنهاست ، نقش  شادى آنچنان تعیین کننده است که برابر شدن نام روز و ماه نیز انگیزه گردهمایی و انجمن می شود تا شادمانى را همگانى سازد .

در همه ى این گردهمایى هاى شادى آفرین ، آتش یا خورشید زمینى کانونى گرمابخش بوده که فروزشش  یاد آور تاثیر پیدایش آن در زندگى بشر می گردد.

جشن سده :

یکى از جشن هاى یادمانى  سده است که  چهلمین روز زمستان یا چهلمین روز  زایش میترا است که برابرست با آبان روز از ماه بهمن یا دهم بهمن . این چهل روز درفرهنگ مردم به چله ى بزرگ نامورست که  میدان تاخت و تاز سرماست  . با پایان یافتن چله بزرگ ، چله کوچک مى آغازد که عمرى بیست روزه دارد

شدت سرما درچهار روز پایانى چله بزرگ و چهار روز نخستین چله کوچک است که در فرهنگ توده به چارچار مشهورست پس از آن به گفته ى شیرازى ها  تک سرما مى شکند .گمان دارد که زبانزد ( ضرب المثل ) سیاهى به زغال مى ماند نیزاز برآمد هاى روزهاى چار چار باشد.

واژه سده : از منظر گوناگون مى توان دلیل طبیعى براى این واژه یافت

۱ - نیاکان ما سال رادو بخش مى دانستند : تابستان بزرگ که هفت ماه بود و از فروردین شروع مى شد و در آخر مهر پایان مى یافت . زمستان بزرگ که پنج ماه بود و از ماه آبان آغاز و در آخراسفند پایان مى یافت . ( درسرزمین یخ بسته ى سوئد نیز سال را دو بخش مى کردند )

 سده سدمین روز از زمستان بزرگ است - از آبان تا دهم بهمن -  که آنرا جشن مى گرفتند.

۲ -  فرهنگ توده یا شفاهى که سینه به سینه است آنرا سد روز مانده به برداشت محصول مى داند  در ترانه اى که در روستاهاى خراسان خوانده می شود آمد ه است  :

آىسده ، سده ، سده

سد به غله ، پنجه (پنجاه ) به نوروز

۳ - بیرونى درکتاب التفهیم جشن سده را پنجاه روز و پنجا ه شب تا نوروز مى داند

فرهنگ توده با کاربرد بسیار بالایش که مى باید مورد توجه پژوهشگران مردم شناسى و جامعه شناسى باشد با گفته ى بیرونى همخوانى دارد و بى گمان یکى از معتبرترین سرچشمه ى کار بیرونى در آین زمینه نیز فرهنگ توده بوده است .

۴ - ازمنظراستوره شناسى :

استوره  میدان گاه رویا ها  و آرزوهاى بشرى است  که پا به پاى باستان شناسى و تاریخ پیش مى رود ، آنگاه که تاریخ و باستانشناسى به تاریک گاه ها و بن بست ها مى رسند اسب رهوار استوره رویا ها را  بازسازى مى کند . آنگاه که تاریخ و باستاننشناسى هم از رخوت وبن بست وارهند  استوره همچنان خود را بر اوراق سینه ى  نسل ها مى نگارد واین چنین میان نسل ها جاودانه مى گردد . کشف و دسترس به آتش نیز از این منظر جالب توجه است ، از پرومته یونانى که آتش  را از خدایان مى دزد ودر رازیانه پنهان مى کند و به زمین مى آورد تا هوشنگ پیش دادی وقصه ى بر خورد سنگى به سنگى  .... در شاهنامه از هوشنگ به عنوان کاشف آتش نام برده شده است  :

یکی جشن کرد آنشب و باده خرد             سده نام آن جشن فرخنده کـــرد

زهوشنگ ماند این سده یادگار               بسی باد چون او دگر شهـــــریار

 اما برخى ازشاهنامه شناسان آنرااز افزوده ها مى دانند ، نکته اى که در اینجا مى توان مطرح کرد ، ان باغ همیشه تر و تازه ى رویاپرور آدمى است ، یعنى رویاى گمنامان همیشگى صحنه ى زندگى . در زیر همه ى تاروپود به گردآلود ە ى زمان ره باریکه ى پسینى از استوره به تاریخ هست که مى باید کنجکاوانه آنرا کاوید به ویژه در " ایران سرزمین تضادهاى بزرگ "۱

به هر روى  بزرگداشت این آخشیج (عنصر)  در چهارسوى جهان به نامى و نشانى برگزار مى گردد و در ایران زمین نیز در دهم بهمن یعنى آبان روز از ماه بهمن این آیین برگزار می شود از سده سوزى چوپانى و سده سوزى زرتشتیان گرفته تا چیلله قاچدى روستاهاى رضاییه تا...

همه نشانه ها از شناخت انسان است در راستاى کار و آبادانى .

روشنایی ، گرما و شادمانى همگانى باد

سرچشمه ها :

* آنچه از اوستا برگرفته شده است از اوستا کهن ترین سروده ها و متن هاى ایرانى گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه جلد یک چاپ یازدهم ، تهران است

۱ - شناخت اساطیر ایران ، رویه  ۹ ،جان هینلز، ترجمه ژاله آموزگار - احمد تفضلى ، کتابسراى بابل