پس از ما تیره روزان روزگارى مى شود پیدا !


 

بر اساس بیمارى خودی و ناخودی ست که در میدان های شهر رشت از هر کسی تندیسی است جز استاد پورداود.

  پس از انقلاب حتی نام خیابان پورداود را هم به رسالت تغییر دادند.  

  

از: دکتر تورج پارسی*

از قول آقای شباهنگ، یکی از همراهان کمیته نجات پاسارگاد در رشت، و در سایت savepasargad دیدم که  نوشته بودند " آرامگاه پورداود پدر تاریخ شناسى و ایران شناسى معاصر ایران مهجور و خاک گرفته افتاده است "

به راستی چرا آرامگاه استاد پورداود ، او که« روانش خرد بود وتن جان پاک » در زادگاه همیشه سرسبزش مهجور افتاده است  همین پرسش مرا به حضور سعدى کشاند :جریان کاروانى که دزدان تیره روان آنرا غارت کرده بودند، کاروانیان به خدا پناه بردند تا شآید بردل سنگ غارتگران اثرى بکند اما نتیجه اى بدست نیاوردند   دست به دامن لقمان شدند که در کاروان بود، یکى ازکاروانیان گفتش : کلمه اى از موعظه و حکمت با اینان بگو  مگر طرفى ازمال ما بدست بدارند که دریغ است چندین مال که ضایع شود . گفت : دریغ ِ کلمه ى حکمت باشد با ایشان گفتن !! حال حکایت ماست که از حکمت با سازمان میراث فرهنگی بگوییم که: «دریغ کلمه ى حکمت باشد» . البته نا گفته نماناد که استاد ما هیچ گاه در تاریخ و فرهنگ مهجور نیست ، حال چرا در زادگاهش چنین شده است ، پرسشى است مطرح که مردم گیلان  مى باید پاسخگو باشند!

همین پرسش منطقى است که مرا  به سایت شهردارى رشت برد http://www.rasht.ir/home.asp در این سایت دو بخش مشاهیر و گردشگرى نظرم را جلب کرد .

در بخش مشاهیر زیر عنوان" مشاهیر علمى و فرهنگى استان گیلان "آمده  است :

"رشت زادگاه و موطن مشاهیر علمى و فرهنگى بسیارى در زمان گذشته و معاصر بوده که برخى از آنان نظیر فضل ا... رضا ( واضع انفورحالیون ) ؟ پرفسور مجید سمیعى ( پزشک برگزیده سال ۲۰۰۳ از طرف رویال کالج کانادا ) پرفسور حسن اکبرزاده ( احرازکننده مدال درجه یک علمى از موسسات تحقیقات و علوم پاریس ) ؟ دکتر بهزاد ( پدر زیست شناسى نوین ایران ) داراى شهرت جهانى هستند و تندیس آنها دریک اقدام کم نظیر توسط شهردارى رشت با هماهنگى شوراى محترم اسلامى ساخته ودر سبزه میدان رشت نصب شده است " البته با صوابدید همین شوراى محترم اسلامى تندیس دکتر حشمت  مبارز!در میدانی به همین نام  طراحی و نصب شده.  تندیس محمود نامجو قهرمان ملی هم در خیابان نامجو ، روبروی دانشگاه گیلان نصب شده است .

تندیس شیون فومنی هم  در سبزه میدان جا داده شده است . البته در اقدام کم نظیر شهردارى رشت   و و شوراى محترم اسلامى جایی  براى استاد معین ، مهندس آشورپور ، فریدون پور رضا و.... در میان نیست چرا که بیمارى خودى و غیر خودى  رواج کامل دارد. بر اساس همین بیمارى است که نه تنها تندیسى از استاد پورداود ساخته نشده  بلکه خیابانى هم که به نامش بوده نیزبه رسالت تغییرش داده اند ، و حتا دربرابر و روى تاقچه  آرامگاهش هم شاید به صوابدید شوراى همیشه محترم اسلامى « پوست موز و تخمه هم به چشم مى خورد ....  »

این پرسش را از مردم گیلان که بى گمان دیروز بیدار و اگاه بودند مى کنم نه از دزدان تیره روان که به گفته ى سعدى شیراز: دریغ کلمه ى حکمت باشد با ایشان گفتن , آیا خوابید یا به خواب مبتلایتان کرده اند ، چرا این چنین وجود خود را در تاریخ منکر می شوید . آنچه درباره اهل تاریخ به خوبى ودرستى انجام بدهید آفرین دارد و اگرهم درباره ى برخى از اهل تاریخ مانند استاد پورداود، استاد معین ، مهندس آشور پور ، فریدون پورضا و...به عمد کوتاهى بشود سرزنش دارد سرزنشى که سیاهیش خواهد ماند ! دراینجا تک بیتى را از عشقى یاد آورمى شوم شاید همچون پشنگى آب به صور تتان بخورد و بیدارتان بکند !

تخت جمشید ز بى حسى ما مردم دون

خشت با سرزنش از سقف و ستون مى ریزد !!

در اینجا نیاز مى بیند با استفاده از کتاب " افسانه نیست ، نگاهى به خانه است " نوشته ى پژوهشگر گیلانى احمد علیدوست به نقل از کیهان لندن بیندازم :

على دوست با اتخاذ سند از تاریخ ،از گیلان به عنوان تنها راه مواصلتى به غرب و مرکزدادوستد خارجى نام مى برد که پیشاهنگ سایر شهرها مى شود و صاحب اولین ها مى گردد :

نخستین کارخانه ى برق ، نخستین چاپخانه و روزنامه ، نخستین شهردارى ، نخستین خیابان سنگفرش،

نخستین اگو و گنداب رو ، نخستین سینما تیاتر و انجمن هاى فعال فرهنگى ، نخستین مدرسه ى دخترانه و پسرانه ، نخستین بیمارستان ملى و نخستین شهرى که دولت هاى انگلیس ، روس ، فرانسه و عثمانى در آن نمایندگى سیاسى داشته وکنسولگرى دایر کردند . نخستین مدرسه سبک جدید را اهالى رشت به پیشنهاد محمد ولى خان سپهسالار حاکم رشت در زمان مظفرالدین  شاه در ضلع غربى ساختند . آنچه بر شمرده شد نشانه ى شرایط مساعد براى اندیشیدن است و پورداود ، معین و.... نیز پدیده ى چنین شرایطى هستند که بى گمان در سایر شهر هاى ایران چنین شرایطى کمتر آماده بوده است ، پس انتظار است که گیلانیان حرمت خود را در تاریخ نگهدارند . البته پیش از سال پنجاه و هفت هم  آخوند ى که فلسفه نمى دانست اما به فلسفى شهرت داشت و از ویژگى هایش هوچیگرى و مستى بود بر علیه استاد بر منبر رفت و طبق معمول دروغ سرهم کرد اما خریدار نداشت از جمله گفت که پورداود جوانان را به ترک دین تشویق مى کند که به دین زرتشتى بگروند !

به راستى "آنانى که از کثرت و غنای فکرى و چشم اندازهاى رنگارنگ افراد جامعه وحشت دارند ، همان ها هستند که دوزخ هاى زمینى را بر پا مى کنند." * دوزخ چه آن باشد که دانته از شعله هاى سوزانش گفته یا داستایوسکى در سرماى ۶۰ درجه زیر صفر سیبرى تجربه اش کرده ، دوزخ ،دوزخ است که نمایندگان بیمار در روى زمین مى سازند ." آنان که غارتگر آزادى انسان هستند ، همان ها دشمنان زندگى اند " * 

در سایت شهردارى رشت درباره ى استاد پورداود چنین نوشته  شده است که شاید از خلال آن بتوان جرم استاد را آشکار ساخت !

"استاد پورداود  در پانزدهم اسفند ۱۲۴۶ هجری شمسی در محله سبزه میدان رشت به دنیا آمد( تولد پورداود۱۲۶۴ است !) . وی در کودکی شاگرد مکتب ملا محمد علی نامی بوده، بعدا به جرگه شاگردان حاج حسن که حجره اش  در صالح آباد رشت (بازارچه سبزه میدان) قرار داشت درآمد. سپس برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در محضر میرزا محمد حسین خان معروف به سلطان الفلاسفه به تحصیل علوم پزشکی مشغول شد. وی همچنین برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به بیروت رفت و بعد از ۲ سال به رشت بازگشت، در مراجعت مقداری بادام زمینی با خود آورد و در ملک شخصی خود به نام آتشگاه مجاور شهر رشت کاشت که به محصول نشست و بعد ها کشت آن در گیلان متداول شد. بعد از مدتی برای تحصیل علوم حقوق به فرانسه عزیمت کرد، سپس برای تحقیقات تالیف خود به هند سفر کرد و بعد از بازگشت به اروپا، تفسیر اوستا را که بزرگترین کار تحقیقی او بود، آغاز کرد. وی همچنین در زمینه تمدن ایران باستان پژوهش های گسترده ای داشته است، این دانشمند گیلانی در ۲۶ آبان ۱۳۴۷ در تهران در گذشت و پیکرش در جوار محل تولد و تحصیلش در (سبزه میدان) در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده

 پورداود در تاریخ

 پورداود انسانى سخت کوش بود و آرزویی داشت :"آرزویم شناسندن ایران باستان است به فرزندان کنونى  این سرزمین و از این راه مهر و علاقه اى نسبت به این مرز و بوم برانگیختن و به یاد پارینه به آبادانى جهان کوشیدن ." بى گمان استاد به این آرزو رسید ، با تلاش پیگیر برگ هاى  تاریخ را از هزار توهاى تنگ و تاریک  بیرون آورد و به فرزندان ایران شناساند آنچنانکه این قلم  کارستان پورداود را دنباله ى کار فردوسى مى داند . ۰

اوست که بنیانگذار دانش اوستا شناسى در ایران است و گرنه جز زرتشتیان که به گفته ى استاد "  هنوز رشته ى مهر و پیمان نگسستند و از اهورامزدا دل برنگرفتتند و از نامه ى وى چشم نپوشیدند  " کسى آگاهى چندانى از آیین باستان نداشت . از سوى دیگر این اقلیت در هم تنیده شده که روز بارانى نباید از خانه بیرون بیاید که مسلمان را ناپاک نکند چگونه مى توانست که درباره ى آیینی  که به سختى آنرا نگهبانى مى کرد  کتابى بنویسد یا میدانى در این زمینه فراهم آورد . پورداود کسى است که با چاپ گاتا سرود نو آیین زرتشت گامى تاریخى برداشت که خود هم به آن سرفرازست " زهى شاد و سرفرازم که پس از بیشتر از هزار سال انقراض دولت زرتشتى اول کسى هستم که معناى سروده هاى پیامبر ایران را به زبان امروزى آن مرزوبوم در آورده به معرض مطالعه ى عموم مى گذارم "

دکتر جلیل دوستخواه شاگرد سرفراز او مى نویسد :او کار ایران شناسی و کاوش و پژوهش در فرهنگ کهن ایرانی را در زمانی بر دست گرفت که از هر هزار ایرانی، یک تن هم نامی از  زرتشت فرزانه و خِرَدمند باستانی و گاهان ِ جاودانه ی او نشنیده بود و حتّا بیشتر ِ پیروان ِ کیش ِ دیرینه بنیاد ِ زرتشتی آگاهی ی درست و پژوهیده و فرهیخته ای از ساختار و ارزش های آن سرودهای دانش و فرهنگ و روشنگری نداشتند و دفترهای برجا مانده از نیاکان را تنها به منزله ی نوشتارهایی برای از برخوانی در نیایش ها و نمازها به کار می بردند و نه خِردنامه ای سرشار و رهنمونی پُربار برای اندیشیدن و فرهنگ ورزی و گُزینش آزاد ِراه ِزندگی . پورداود آن وضع شرم آور و تاسُف انگیز را بر هم زد و به ایرانیان نشان داد که نیاکانشان چگونه مردمانی بوده اند و آنان چگونه باید رهرو ِ راه ِ زرّین و تابناک ِ آن دیرینگان باشند "

میراث نوشتارى استاد پورداود :

گاتها ، یشت ها بخش یک و دو ، خرده اوستا ،، یسنا بخش یک و دو ، ویسپرد، گات ها با تجدید نظر در دو جلد، فرهنگ ایران باستان ، هرمزد نامه ، انا هیتا ، خوزستان ما ، یزدگرد شهریار، پوراندخت نامه ، داستان بیژن و منیژه ، فریدون ، زین ابزار .

کتاب هایی هم با کوشش استاد به چاپ رسید ند که عبارتند از بیست مقاله قزوینى ، کتاب شعر تاگور،یادنامه ى دینشاه ایرانى  . استاد با دخترى آلمانى به نام ارنى پیوند زناشویی بست که از او داراى دخترى شد به نام پوراندخت . پوراندخت با مهندس نفیسى  برادر استاد سعید نفیسى ازدواج کرد که داراى چهار فرزند گردید .هرمزد که هرمزد نامه به نام اوست ، اناهیتا که پنجاه گفتار به همین نام به نام اوست، آرش که آرش نامه به نام اوست . چهارمین پروین نام دارد .

استاد دانشجویانى  را هم پرورش داد که هر کدام خوداستادانى نامورند. در میان این دانشجویان جلیل دوستخواه بیشتر در محضر استاد بوده است .، اما از آن جایی که اوستا شناسى صرفا نزد دانشگاهیان و فرهیختگان باقى مى ماند و نظر پورداود این بود که همگان بتوانند از آن بهره بگرند کار ویرایش اوستا را به عهده ى دوستخواه مى گذارد " تا کتابى با نگارش ساده و روان فارسى امروزى همراه با یادادشت ها و توضیحات کوتاه به منزله ى کتاب پایه اوستا شناسى براى عموم کتاب خوانان ایرانى فراهم آورد " دکتردوستخواه این مهم را سامان بخشید  و زیر نام اوستا کهن ترین سرودها و متن هاى ایرانى گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه در سال ۱۳۷۰ چاپ نمود. در سال ۱۳۸۶ " اوستا میراث مشترک فرهنگى جهانیان " به چاپ یازدهم رسید.

استاد در سن ۸۳ سالگى در گذشتند

" بامداد روزى که استاد در گذشت و خبر آن از رادیو پخش شد کالبدش را براى سپردن به سردخانه و جا به جایی آن به زادگاهش رشت _ آرامگاه خانوادگى _ با سوگوار مارشی  ازمیآن دو رده از دانشگاهیان .تیمساران ، دانشجویان و ..... گذرانده و به سردخانه سپردند .روز سوم در مسجد سپهسالارپرسه اى بر گذار گشت که ازهمه طبقات اجتماعى در آن شرکت داشتند ، پس ازآن تابوت آراسته به گل را به زادگاهش بردند . روزى که کالبد مردى که خود را فرزند کوچک ایران مى نامید به رشت رسید به دستور استاندار تعطیل همگانى اعلام شد و مردم با دسته هاى گل بیش از ده کیلو متر به رشت مانده در انتظار فرزند به تمام معنا ودانشمند خود ایستاده بودند.

انجمن زرتشتیان و بیشتر شهرستان ها ى ایران نشست هایی به همین مناسبت برپاساختند .

مطبوعات هم از وى به نام بزرگترین اوستا شناس ، مردى که عاشق ایران بود ، پژوهش گر و ایران شناس نامدار  یاد کردند . مجله هنر و مردم در شماره ۷۴ آذرماه ۱۳۴۷ خود نوشت " مرگش خاموشى یک آتشکده پر شعله و فروزان بود "*

سخن پایانى :

ماکسیم گورکى در ژانویه ى سال ۱۹۰۷ نامه اى به رومن رولان نوشت ، نامه اى که به گفته ى فرخى سیستانى " این را زبان نهاد و خرد رشت و عقل بافت "  سبب شد که این قلم دوباره آنرا مطرح و خواهشى بکند ،گورکى به رومن رولان نوشت  :

" از شما خواهش مى کنم بیوگرافى بتهوون را براى کودکان و نوجوانان بنویسید . من از شما رومن رولان عزیز مصرانه و با اشتیاق فراوان مى خواهم که داستان زندگى بتهوون را بنویسید زیرا که یقین دارم هیچکس بهتراز شما قادر به انجام چنین کارى نیست".

در اینجا من هم به نام یک آرزومند از همه ى نویسندگانى که براى کودکان و نو جوانان قلم مى زنند به ویژه از هوشنگ مرادى کرمانى بزرگوارو مسئول و محمد هادى محمدى پر توان و مسئول خواهش مى کنم که شرح زندگى بزرگان را از جمله  پورداود ، معین ،، درویش خان ، کلنل ، قمر، و.... را براى کودکان و نو جوانان بنویسید تا  بتوانند یاد نیک بزرگان را از روى خرد و دانایى به خاطر بسپارند  

سرچشمه ها : 

* پس از ما تیره روزان روزگارى مى شود پیدا

قفاى هر خزان ، آخر بهارى مى شود پیدا . حزین لاهیجى

* چیستا ویژه جوانان سال بیستم شماره ۱۰ تیرماه ۱۳۸۲ آریو برزن زاگرسى آزادى در گذارگاه باد و توفان

http://rouznamak.blogfa.com/post-179.aspx مصاحبه با دکتر دوستخواه

http://www.rasht.ir/home.asp

* پیشکش به فروهر پاک استاد ابراهیم پورداود زنده کنند ه فرهنگ ایران باستان ، از انتشارات کنکاش موبدان ایرانى امریکا ى شمالى ، براى بیست و پنجمین سال درگذشت آن روانشاد

 

*عضو بنیاد میراث پاسارگاد

 

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

از دور دست جاری است تا من

از دوردست جاری است تا من
تورج پارسی
غم ناله ای است
که از دورست جاریست تا من
دریغا که من هم
 در " شور و دشتی " کوکم.
***
 بیست و سوم اگوست دوهزار سیزده

آیا ایمان به خداوند ما را بی‌اخلاق می‌کند؟



 دوست ارجمندی این نوشته را به من فرستاده است ، از آنجایی که یک" آزمایش روان شناختی  " است آنرا در اختیار همگان قرار می دهم . با مهر همیشگی

آیا ایمان به خداوند ما را بی‌اخلاق می‌کند؟
در یک آزمایش روانشناختی در مورد تاثیر کتاب مقدس و اخلاق به حدود هزار کودک ۸ تا ۱۴ ساله آیات کتاب مقدس (یوشع ۲۰ تا ۲۱) که مومنان به نام خدا یک شهر را کاملا نابود می‌کنند و زن و مرد و پیر و جوان و احشام را همه با شمشیر می‌کشند ارائه و از آن‌ها خواسته شد که به این سوال پاسخ دهند که «به نظرتان یوشع نبی و مومنان کار درستی انجام دادند؟»
۶۶ درصد کاملا موافق این کار بودند
۸ درصد بین موافق و مخالف
۲۶ درصد کاملا مخالف بودند
جالب اینجا بود که بر خلاف تصور ابتدایی تفاوت معنا داری بین پسرها که عموما روحیه‌ی خشن‌تری دارند و دخترها در این امر وجود نداشت.
بعد برای مقایسه به یک گروه دویست نفری از همین رده سنی همان آیات ارائه شد اما به جای یوشع نبی از اسم ژنرال لین استفاده شد و حوادث به پادشاهی چین در سه هزار سال پیش نسبت داده شد. نتایج این چنین بودند:
۷ درصد کاملا موافق
۱۸ درصد بین موافق و مخالف
۷۵ درصد کاملا مخالف چنین حرکتی بودند.

در انتها جا دارد برای محققان احتمالی آیه ۵ سوره‌ی توبه و ۱۹۱ بقره را متذکر شویم.
منبع: Psychology of Religious Extremism - Luke W. Galen