آزادی بدون مسئولیت وجود ندارد . آلبرکامو
یادی کردم از آلبرت کامو/ هفتم نوامبر ۱۹۱۳ - چهارم ژانویه ۱۹۶۰/ که هدایت او را شناسانید و وارد ادبیات ایران کرد .
آفتابی کم زور و کم رو !
تورج پارسی
چهارشنبه بیست و چهارم جون / آخرین چهارشنبه ماه جون / اپسالا اپسالا
پنج و نیم از بستر آمدم بیرون ، آفتاب کم زور و کم رویی می درخشد هوا پنج درجه بالای صفرست ! تابستان است اما با هیبت و شوکت زمستانی . دیشب تا پاسی گذشته کتاب " در خاطر آینه " سرگذست همه سویه ی دوست مان ستار دشتی را خواندم ، از آبادان تا زرند کرمان ، تا همه جا ، درد زیست ماشو و ماشو های میهن را پیمودم ، آن سال ها هم من در پادگان اهواز به سپاهیان دانش جامعه شناسی روستا تدریس می کردم . کتاب بی دریغ و رودرواسی با نثری دل سوزان آن روزها را می کاود ، تلخی ها و شیرینی ها را ........ دیشب در آن سال ها بودم چراغ را که خاموش کردم هم چنان در آن سال ها بودم .....
پنج و نیم از بستر آمدم بیرون ، آفتاب کم زور و کم رویی می درخشد......اینجا سوئد است !
تورج پارسی
چهار شنبه بیست و سوم جون / اپسالا
امروز آفتابی بود ، باد هم جولان نداد ، حتا می شود گفت هوا مهربان شد به اندازه ! صندوق پست را که باز کردم خشنود شدم خط زیبای دوست مان دشتی درودی داد و درودی گرفت و خوش امدی به کتاب پر تصویر چهار سد و هفتاد دو صٔفحه ای .
با قلم و نثر فاخر رضا ستار دشتی آشنا هستیم این کتاب فراز نشییب یک عمرست در آبادان ! تصویر آبادان است ، حکایت آبادان است ، حکایت آنچه در آبادان گذشت با فیدوس پالایشگاهش آن هم با نگاه و قلم دشتی ، نثری که معنایی را می گستراند با واژه های بومی و میراثی هم از زبان انگلیسی در دوره ی سروری که باور داشت آفتابش غروب نمی کند !
سانسورچیان متدین !!! و روزگار پراندوه ما !
تورج پارسی
دوشنبه بیست و چهارم جون دوهزار چهارده / اپسالا
سانسورچیان مومن ! به همه چیز کار دارند جز به آبادی کشور ، دخالت در همه ی شئون اجتماعی حتا آنجا که مجاز هم نیستند ! آنچنان زندگی را همه سویه به تباهی کشانیده اند که به گفته دوست شاعر و ترانه سرایم بیژن سمندر :
که از شیرازه ی دفتر , دو برگ درهمش مانده !
سانسورچیان نظامی ، سد شرف دارند به سانسورچیان به اصطلاح دینی ، اینان در در سراسر جهان در راستای تاریخ زیست انسان همیشه " مزاحم " بوده اند !کافی است به بی دادگاه های دینی نگاهی بیندازید که رنگین است از خون دگر اندیشان و بی خدایان ! شوربختانه در این شرایط پر دغدغه آدم " به خودسانسوری "هم دچار می شود و تازه دیگران هم ترا سانسور می کنند ! به راستی شرایط سرتاپا مکر و فریب برآیند حکومت های خودکامه است و بس !
***
به کارها و ترجمه های نجف دریابندری را آشنا بودم ، مرتضا محمودی دوست نزدیک من خویشی دارد با نجف از او هم شنیده بودم . هنگامی که شماره ی ششم ۲۲۸ صفحه ای اندیشه ی پویا را که در ایران منتشر می شود از کتابخانه عمومی شهر قرض گرفتم زمینه ی آشنایی با دریابندری را بیشتربه دست آوردم .
پای نجف در این نوشته از این جهت باز شد که مطلبی را در باره ی سانسور " واژه " ها که از برکت سانسورچیان حکومتی نصیب شده است به میان آورده بود . دریا بندری می نویسد :
آقای حداد عادل را من آوردم به موسسه فرانکلین احمد فردید ایشان را پیشنهاد کرد ......بعد از انقلاب آقای رضا سید حسینی در تلویزیون بود ، ایشان به مدیران گفته بود که این آقای دریابندری سابق در تلویزیون بوده و این هم آثارش اما بعد از انقلاب رفته خونه نشسته و کسی هم به او مراجعه نکرده است ! خلاصه چند ماهی بعد از انقلاب عده ای را از تلویزیون به دنبال من فرستادند و گفتند که شما این جا کار می کردید و حالا انقلاب شده چرا خانه نشسته اید برگردید سرکار ! مارا دعوت کردند جلسه ای تشکیل شد که آقای حداد عادل ، کیمیایی بود و غلام حسین کرباسچی در آن جلسه ، حداد عادل گفت : اقای دریابندری شما دیگر نمی توانید از کلمات چپ استفاده بکنید و مثلا باید بگویید مصتضعفین نه رنجبران یا ستم دیدگان !!!!!!!! من البته کار را ادامه ندادم چون حس می کردم که جایی برای کار نیست !
ناصر تقوایی کارگردن فیلم دایی جان ناپلئون هم در برنامه ای که به منظور بزرگداشتش در خانه هنرمندان برگزار شده چنین گفته است :
" تاکنون سانسور مضمونی بوده است اما امروز دیگر صحبت از مضمون نیست و این روزها کار به جایی رسیده است که " واژگان "را سانسور میکنند و میگویند فلان واژه را استفاده نکنید. واژه " می " را از دامنه واژگان حذف کردند. مگر می شود این واژه حذف شود؟ با " اشعار حافظ " چه می کنید؟ کجای دنیا واژه ها مجرم هستند؟ "
به راستی که سانسور هم یک جور اعدام است ، یک جور سنگسارست یک جور ناجورست !