اندر حکایت هوایی حرف زدن !

از آن جایی که به نام زرتشت نکته هایی نوشته می شود ، پند اندرزهایی آورده می شود که هیچ یک جایی و مکانی در " گاتا " ی زرتشت ندارد ، این نوشته را باز نشر می دهم امید دارد که به آن توجه بشود . گفته های زرتشت در گاتا های اوست و بس .

با مهر همیشگی


اندر حکایت هوایی حرف زدن !
پنج شنبه یازدهم سپتامبر دوهزار چهارده



آن حضرت زنده یاد ، دوست دوران ماضی ،زبان زد هاہی ویژه ی خود را داشت ، از جمله هوایی حرف زدن به معنای بی مبنا و به گفته ی عامه : الکی گفتن ! از ایشان در این سرای بی در و پیکر باز مانده البته زمینی حرف زدن خردمندانه گفتن و بررسی کردن بود یعنی ساده انگاری نکردن . حال هوایی حرف زدن  بد جوری به میمنت وجود ذیجود اینترنت  رواج پیدا کرده است ، اینترنت یا به گفته ی دوست فرانسه نشینم  انترنت زمینه سازست هم برای هوایی ها و هم زمینی ها ، یعنی به مبارکی هر دو میدان دارند اما آنچه ماندگارست حرف یا گفته ای است که ماخد و مبنایی داشته باشد و از خرد بر خاسته باشد یا به گفته آن دوست ماضی،  زمینی باشد . یکی از همین افراد هوایی گو ترانه ی تک درختی سروده ی نواب صفا را که عباس شاپوری آهنگش را ساخته قلمداد فرموده بود که : این را نواب صفا به خاطر زندگی قمر الملوک وزیری سروده !!
نواب صفا در کتاب قصه ی شمع رویه ۴۵۸ می نویسد : بعد از مرگ پیاپی چند هنرمند معروف به خصوص در گذشت دردناک و نا گهانی داریوش رفیعی آن هم به علت تزریق مرفین با سرنگ آلوده به میکرب کزاز ، افکار مسئولان رادیو را نگران تسری این بیماری به سایر هنرمندان به خصوص پرویز یا حقی گردیدند . بنا بر مصلحت دید و پیشنهاد آقای معینیان و موافقت شاه رار شد پرویز تحت نئر بهداری شهربانی که ساختمان بیمارستان آن در خیابان بهار شمالی در حال اتمام بود به معلاکه بپردازد . ضمنا چون دوران خدمت سربازیش فرارسیده بود متهد شد که اعتیاد را ترک کند و در این صورت از خدمت نظام وظیفه معاف شود . در آن ایام خود من هم متاسفانه دچار اعتیاد شده بودم و از این موضوع رنج می بردم . تصنیف معروف تک درخت یا بی پناه را که آهنگ آن از عباس شاپوری است و خواننده اش پوران است در همان ماه ساخته بودم و در اسفند ۱۳۳۷ که در بیمارستان بستری بودم غالبا از پاشا سمیعی رئیس رادیو می خواستم که این اثر را پخش بکند در واقع مضامین این شعر و آهنگ شرح حال خود من است و با این اشعار آغاز می شود : تک درختی بی پناهم که در سکوت صحرا فریاد من شکسته در گلویم ...
قصه شمع خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا نشر البرز ۱۳۷۸
تازگی می بینم و می خوانم از قول زرتشت ، کوروش ، داریوش و.....هم می نویسند ، آن هم چیزهای بسیار بسیار بسیارهوایی !!! انواع پند و اندرز !!!  امروز شوربختانه هوایی حرف زدن  برای خودش دنیایی ساخته است ،
آنچه اینان از زبان زرتشت می نویسند  بی گمان گاتاها را نخوانده اند ، ، جهت آنان که نمی دانند گفته های خود زرتشت  به نام گاتا نامورست  که بخشی از اوستا . زرتشت تنها کسی است که از دور و دور تر های تاریخ اندیشه تاکید بر مسئولیت شخصی دارد . چون مسئولیت شخصی مطرح شد دیگر پند و اندرز نیاز نیست ، گاتاها کلام وی است ، کوروش و داریوش هم کتابی ندارند که از آن استناد بکنند ، کتیبه هایی هست و.... پس این همه دروغ از زبان اینان چرا ؟ به راستی چرا ؟

تو چویل سرحدی مو برف پارم


تو چویل سرحد هستی و من برف پارسالم /
به خدا برای دیدنت لحظه می شمارم


تو چویل سرحدی مو برف پارم
خدا سی دیدنت لحظه شمارم

‎زیبایى و اصالت‎

پارک سه دخترا یا دخترون اهواز


این هم به یاد اهواز ، و آن روزهای قاسم جبلی !

https://www.youtube.com/watch?v=eZLQRqrzj3U

پارک سه دخترا یا دخترون اهواز

اهواز افزون بر کارون و پل سفیدش دیدنی های دیگر هم داشت ، یکی از آن دیدنی ها پارک کوچکی بود به نام سه دخترا ! مجسمه سه تا دختر زیبا و عریان با شاهکاری که مجسمه ساز آفریده بود . آن روزها سینه های لخت مجسمه ها جرم نبود ، بسیاری از مرد ان وو زنان در کنار آن عکس می گرفتند شایدم جوری زاویه دوربین ها قرار می گرفت که سینه های بلورین مجسمه های آرام و با متانت در آن به خوبی دیده بشود ! گویا پس از آمدن " آقایان " این سه تا دخترا هم به خاطر حفظ " بیضه ی " اسلام از پارک رخت برکشیدند ! از دوستان اهوازی خواهش می کنم در این باره اگر می دانند آگاهی بیشتری بدهند ، اگر نام مجسمه ساز را می دانند ! و سرنوشت این سه تا دخترا را . از بانو ناهید انصاری و بانو ندا شفیعی سپاسگزاری می کنم از آگاهی که به من دادند . با مهر همیشگی

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد !


هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد !

تورج پارسی

یک شنبه هفتم سپتامبر دوهزار و چهارده

سرماخوردگی پاییزی هم جزیی از زندگی روزمره است ! درختان  هنوز واری یته پاییزی را شروع نکرده اند اما  یک جورایی صدای پای پاییز  به گوش می رسد !

دیشب داشتم سعدی را برگ می زدم ، هوشدارباش های همیشگی آن هم به زبان عالمانه !  انگشت روی " عیب گیری  و پراکنده کردن سخن از این سو به آن سو "  که پیداست  در این باب نیز هنر نزد ایرانیان است نه تورانیان  دیو سار !!!! سخن سعدی برآیند یک آناتومی اجتماعی است ! یک برش طولی و عرضی از " هنری " که نزد ایرانیان است و تورانیان از آن محرومند !

البته این " هنر " از منظر بالینی یک بیماری است ! ناشی از "خود خرد بینی " اما در جهت بزرگ نمایی  است به قول شیرازی ها آن هم طبق ، طبق !!!!

این بیماران  یا به گفته ی خداوند شاهنامه " شسته مغز از خرد " ان  اموراتشان  را به این گونه می گذارنند یعنی با دروغ ، افترا ، دزدی البته قانونی  آن ،  به ویژه در سرزمین هایی که به مهمانی آمده اند !!!! می گذرانند ، همیشه در حال کندن چالی برای دیگرانند ! البته کسانی هم که " هنر " این بیماران را  به شکل اپیدومی منتشر می کنند خود بیمارند !  پس  هنر نزد ایرانیان است نه تورانیان  دیوسار !

میان فریاد داریوش هخامنشی که خشک سالی و دشمن را در حد دروغ ارزیابی کرد تا عیب  یا هنری !!! که سعدی از آن می نالد پیوند و پیوستی هست !

مودت اهل صفا،
چه در روی و چه در قفا،
نه چنان کز پست عیب گیرند
و
پیشت بیش میرند.
در برابر چو گوسپند سلیم
در قفا همچو گرگ مردم خوار

سر انجام هوشدار سعدی البته با گویش خالص شیرازی به بانگ بلند !

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی‌گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

نود سال پس از حرکت آگاهانه قمر باز جامعه ی هنری گرفتار " ارشاد " است !!!!


نود  سال پس از حرکت آگاهانه قمر باز جامعه ی هنری گرفتار " ارشاد " است !!!!
تورج پارسی
آدینه  پنجم سپتامبر دوهزار چهارده
قمر نخستین کنسرتش را درسال ۱۳۰۳ برابر با ۱۹۲۴ میلادی یعنی شش سال پس از جنگ جهانی اول یا یک سال پیش از به سلطنت رسیدن سردار سپه درسالن گراند هتل واقع در خیابان لاله زار برگزار کرد . این کنسرت  در تاریخ موسیقی ایران حرکت جسورانه ایست از جانب زنی که قمرباشد  . با این کنسرت زن و مو سیقی تائید می شوند .حرکت بر جسته تر ، تائید  زنی است که تاکید بر غلط بودن  برخی از ارزش ها  دارد .
پس از پنجاه و چهار سال از حرکت قمر / هزارو سی سد پنجاه هفت / که آخوند های جوراجور از عمامه دار تا بی عمامه به قدرت رسیدند نفس موسیقی ایرانی را بریدند ، حلقوم خوانندگان مرد و زن را دریدند  ، تار، کمانچه و تنبک و.... را شکستند و..... پس تر اگر چه صدای مرد میدانی یافت اما صدای زن که محرک جنسی است !!! باز در نهان ماند که ماند ، اینکه باز از وجود زنان در ارکستر جلوگیری می کنند !!!
 نود سال پس از حرکت آگاهانه قمر باز جامعه ی هنری گرفتار " ارشاد " است !!!!