گویا در شهر گرمازده اهواز هوا در سایه پنجاه و یک درجه است !

گویا در شهر گرمازده اهواز هوا در سایه پنجاه و یک درجه  است  !

تورج پارسی

بیست و چهارم  جولای دوهزار شانزده


دیروز  یکشنبه سوزانی بود ، گرما  حکومت می کرد ، سری به پارک شهر زدم  خلوت بود گویا از فشار گرما همه به آب زده بودند ! اما زیر سایه درختان خونوک بود و دل نشین .

گویا در شهر گرمازده اهواز هوا در سایه پنجاه و یک درجه  است  تو خود بخوان حدیث مفصل از گرما !  یعنی بر هر دم و بازدمش  کفری واجب است !!!!!

البته شیراز چهل یک درجه هم   چندان  " مفرح ذات " نیست  !

 این پرنده هم کنار نیمکتی که من نشسته بودم و به ابرهای سپید نگاه می کردم ، ایستاده بود ، گه به من نگاه می کرد و گاه بیشتر حالت انتظار داشت یاد آور : شب به گلستان تنها منتظرت بودم زنده یاد داریوش رفیعی


اسب سپید شیهه مکش!

اسب سپید شیهه مکش !


تورج پارسی


یک شنبه بیست و چهارم جولای دوهزار شانزده





آنروز برف سنگینی می بارید ، از دانشگاه آمدم بیرون بی سبب رفتم داخل گورستان ، برف چادر سپیدش را بر روی خفتگان  قرون کشیده بود و رهگذر که من باشم آرامش آنهارا به هم زدم ! 

برف سخت سر جایش نشسته بود از آنجا آمدم بیرون رفتم کتابخانه ی دانشگاه قهوه ای گرم گرفتم و خوردم و تمام ! 

پس از مدتی  شاید دو هفته گذشته بود که این تک بیت در من نواخته شد !

 پس تر در زلزله ی بم آنرا با نوشته ای  به دکتر دوستخواه فرستادم و در سایت ایران شناختی منتشر شد !  




اسب سپید شیهه مکش چون که ناز من 

بر برگ گل روی چمن تازه خفته است 


دسامبر ۲۰۰۳


تورج پارسی


______________________

* در برخی از روستاها و شهرهای ایران زمین هنگامی که اروس را به خانه ی شوی می برند ، در جلوی خانه ی شوی ، اسب سپیدی را می آورند تا اروس سه بار دستش را به پیشانی اسب بکشد و سپس به خانه در آید . شاید سه بار نشانواره ی نیکی هاى بنیادین آیین زرتشتی است ....... 

در هرکجا کتاب را آتش زدند ، انسان را هم خواهند سوزانید ! هنریش هاینه


در هرکجا کتاب را آتش زدند ، انسان را هم خواهند سوزانید ! هنریش هاینه



Where they burn books, they will also ultimately burn people.


Dort, wo man Bücher verbrennt, verbrennt man am Ende auch menschen

Heinrich Heine


تورج پارسی 



آدینه بیست و دوم جولای دوهزار شانزده 


سیتات  بالا از شاعر، مقاله نویس و منتقد آلمانی هنریش هاینه ( ۱۸۵۶ ـ۱۷۹۷ ) 

است 

به این معنا  که کتاب  برآیند اندیشه است ، هرگاه  یورش به اندیشه برده شد بی گمان اندیشه وران را نیز به تباهی خواهند کشانید و این از ویژگی های  دیکتاتوری است.

این روش شوم در تاریخ زیاد رخ داده است  به دو نمونه توجه را جلب می کنم :

 در سال ۱۹۳۰نخست دراتریش و سپس  در دهم ماه مه ۱۹۳۳نازی کتاب هایی را که با ایدیولوژی نژادپرستانه شان در تضاد بود از کتابخانه ها و کتابفروشی ها گردآوده و در مراسم رسمی کتاب سوزان ۲۵۰۰۰ در شعله ها ی آتش خاکستر شدند  !

سر کرده کتاب سوزان یوزف گوبلز یا خدای دروغ  بود که در  آیین کتاب سوزان  

" کتاب های فاسد را از خوراکی های فاسد بدتردانست  ! وی بر خطر کتاب های فاسد در گمراه ساختن جوانان آلمان تاکید کرد و ..... کتاب های مارکس ، برشت ، همینگوی و........ در این جشن دیکتاتوران خاکستر شدند ، اما ؟


  در روز یازدهم سپتامبر ۱۹۷۳ ژنرال پینوشه دولت قانونی آلینده پزشک مترقی شیلی را با طراحی سازمان سیا و دستور مستقیم  نیکسون ساقط کردند و در روز ۲۳ سپتامبر نظامیان  به دستور سازمان امنیت شیلی / DINA / در مراسم کتاب سوزان  همه ی کتاب های کمونیستی را از کتابخانه ها و آرشیو ملی گرد آوردند و به دست آتش سپردند !

در همین روز خبر رسید  که  نظامیان به خانه ی شاعر جهانی برنده ی جایزه نوبل پابلو نرودا و او را کشته اند 


و این قصه در جهان  پایان ندارد !  تا دیکتاتوری دینی و سیاسی هست ،