بر سر کویش کن گذری گو به فغانم !


بر سر کویش کن گذری گو به فغانم !

تورج پارسی

با یاد همیشگی بادومی آن نازنین یار روزگار ! خلاصه ای بود از صدای داریوش رفیعی و کوروس سرهنگ زاده ! و می خواند و می خواند چنانچه می شنومش هم چنان از آن همه دورها !

موسیقی ما با بال های ترانه پرواز می کند ، هر چند که کمتر به ترانه سرا توجه می شده است ، یعنی سه ساق آهنگ ساز و ترانه سرا و خواننده بیشتر خواننده جلوگرست در حالی که هر آهنگی برآیند هنر سه گانه است .
شوربختانه روی ترانه های ایرانی که شاخه تناوری از ادبیات ایران است کار جدی انجام نشده است ، ترانه های ایرانی پراز پیام های گوناگون است از هجر تا وصال و...... آن همه تصویر سازی ها و تشبیهات که خود جان جهانی است بر بال واژگان . درست به این ترانه گوش فرا بدهید تا ژرفای پیامش را دریابید

https://www.youtube.com/watch?v=HK9MzU4cpIQ
پیک سحری

ترانه کریم فکور
آهنگ از خرم در مایه دشتی
خواننده پروین ، بازخوانی کوروس سرهنگ زاده

یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش ،کن گذری
گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم

ای که به عشقت زنده منم 
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم

من ؛غرق گناهم ،تو عذر گناهی
روز و شبم راتو که مهری تو که ماهی

چون باده به جوشم ، در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم

ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ،نتوانم ، نتوانم...

همه شببر ماه و پروین نگـــــرم
مگر آید رخسارت بر نظــــرم
چه بگویم ، چه بگویم ، چه بگویم زیــن راز 
من همین بس ، که مرا کس ، نبود دمساز

یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش ،کن گذری
گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم

ای که به عشقت زنده منم 
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم

YOUTUBE.COM
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویـش کــن گذری گو که ز حجرش به فغـــانم به فغـــانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقـــت دم نزنم من نتــــــــوانم نتـــــــــوان...

دوستانی داشتم که هرگاه به مناسبتی به تهران پایتخت می رفتم


یاد بعضی نفرات

دوستانی داشتم که هرگاه به مناسبتی به تهران پایتخت می رفتم 
تورج پارسی 
یاداشت روزانه
دوستانی داشتم که هرگاه به مناسبتی به تهران پایتخت می رفتم با انان نیز دیداری می کردم از جمله الف. میم ..... روزگار همیشه رنگین الف . میم را دوست می داشتم پای حرفش می نشستم و از هم گپی با حضرتش لذتی می بردم و گه نیز یاداشتی بر آن دیدار . او لیسانسیه یا فوق لیسانس زبان انگلیسی بود یک سالی رفت و دبیر شد اما رها کرد و شد نقاش ساختمان ! چند سالی رخت رنگ رزی بر تن کرد و کمی در این کار ماند دیگر از وی بی خبر شدم تا باز برای شرکت در کنفرانسی به تهران می رفتم چون پاتوقش را می دانستم که یک زیرزمینی بود که دیزی خوش مزه ای به مشتریانش می داد به آنجا سریزدم . 
آنروز یکی از کارگران گفت الان در نانوایی کار می کنه نشانی را گرفتم و رهسپار مکان موعود شدم تا مرا دید آمد به روبوسی گفت کارم نیم ساعت دیگه تمام میشه وعده گذاشت فکر می کنم در طبقه بالای سینما چارلی بود یا روبروی سینما یک رستوران بود ، به هرروی کشک بادمجان خوبی داشت که با عرق فیروزه هم خوان شایدم فامیل بود !!! نشستیم ونوشیدیم از شغل ها که عوض کرده از شاگرد راننده تریلی ، واکسی ، فروشنده بلیت سینما و ..... و .،..گفت و گفت تا اتاقی که در دهی کرایه کرده بود و چون ریش پشمش بلند بود از او خواسته بودند که در مجلس عزا روضه بخواند و خوانده بود !!! و کتاب هایی که همه به زبان انگلیسی خوانده بود و آشنایی با زنان و دخترانی که تحملش نمی کردند و به امان خودش رهایش می کردند گفت و گفت تا برخاستیم و رفتیم در بلوار کرج روی نیمکتی نشستیم . ا
و در فی البداهه سرایی شعر بسیار بسیار توانا بود ، غزل های زیبایی داشت اما در فکر چاپ نبود شعرها هم مانند خودش سرگردان بودند و شایدم ماندند ، هوای خوبی بود دختری زبیا با دامنی بیش کوتاه ازجلو ما رد شد در همین حال بادی وزید و کوته دامن بانو را بالا زد ، نگاه ها بسوی رویداد گرد آمد و او هم فی البداهه سرود و بلند خواند :

"باد " را نازم که با دست تجاوز کار خویش 
" دامن بالای زانوی " تو " بالا " می زند

همه نگاه ها به سوی ما آمد دختر خانم آمد به طرف ما گمان بردم آهنگ جرو دعوا داشته باشد اما نه خشنود بود و خواهش که شعر را برایش بنویسد ، نوشت و به دستش داد و مشتری زیاد شد !!!!
سال هاست که از وی بی خبرم ، اگرم از دست زندگی رها شده یا خود را رها کرده باشد با یاد همیشگی اش به فروهر ش درود می فرستم و اگرم هم چنان می زید و در شغل ها می چرخد دیرزیوی وی را آرزو می کنم که همیشه انسان بود و به گفته ی حافظ " مهمان خراباتی بود و با رندان به عزت !

Image may contain: Touradj Parsi, smiling, beard and glasses

خوش نویسی دوست هنرمندمان آقای احمد رضا دقایقی


خوش نویسی دوست هنرمندمان آقای احمد رضا دقایقی

No automatic alt text available.

دوستان باشنده در سوئد !


دوستان باشنده در سوئد ! 
امروز پیامی از دوست ارجمندمان آقای دکتر Ashk Dahlén 
استاد دانشگاه اپسالا گرفتم .
روز یک شنبه ساعت دوازده و سی دقیقه فیلمی است درباره ی اریک هرملین و شعر پارسی ! توجه دوستان ساکن سوئد را به این برنامه جلب می کنم.

Hej Touradj jan
SVT2 söndag 12:30 en film om persisk poesi och Eric Hermelin:

Baron Eric Hermelin (1860-1944) har gått till litteraturhistorien som tolkare av i stort sett all klassisk persisk lyrik. Men hans liv var långt ifrån en stilla tillvaro. I kampen för en universell humanism reste han runt i världen. Han var aktiv i den…
SVTPLAY.SE

زندگی زیباست شاید !


زندگی زیباست شاید !
تورج پارسی

بندر پهلوی شهریور ١٣٤٨

زندگی زیباست شاید ؟
ابر از من ، ابر از تو 
ابر از هر رهگذر پرسد !
زندگی زیباتر از زیباست
در کنار یار
بوی دریا ، بوی ماهی ، بوی یار .....

Image may contain: sky, cloud, text and outdoor