در اندوه مرگ دکتر مهرداد مشایخی

در اندوه مرگ دکتر مهرداد مشایخی

از مرگ دکتر مهرداد مشایخی استاد جامعه شناسی دانشگاه  جرج تاون واشنگتن باخبر شدم. در اندوه خانواده مشایخی و آریانپور و جنبش سبز و داشگاهیان همدردی کرده به فروهر این انسان فرهیخته درود می فرستم. تورج پارسی استاد سابق دانشگاه.

· · · Share · Delete

    • Fahimeh Vasheghani Farahani roheshon shad yadeshon hamvare gerami
      2 hours ago · · 1 person
    • Farshad Azadi سلام استاد پارسی عزیزم.من خیلی استاد مشایخی رو دوست داشتم و دارم و همیشه ایشون رو به خاطر ارامش و فروتنی شون لایق سپاس می دونستم.*ایشالا که شما همیشه سلامت و پایدار باشین*
      about an hour ago · · 1 person
    • Touradj Parsi سپاسگزار مهرتان هستم . با مهر همیشگی
      about an hour ago ·
    • Saeed Movasatian مرد نکونام نمیرد هرگز
      about an hour ago · · 1 person

در اندوه از دست دادن مهرداد مشایخی



در اندوه از دست دادن مهرداد مشایخی
 
با اندوه بسیار خبر شدیم که ساعتی پیش دکتر مهرداد مشایخی، زندگی را وداع گفت.
دکتر مشایخی از انسان های نیک و از شخصیت های علمی و سیاسی با ارزش  معاصر  ما بود
نگاه سرشار از منطق، دورنگری، و در عین حال دلسوزانه او به مسایل ایران جایگاه با اهمیتی  را در اپوزیسیون به او اختصاص داده است که به طور قطع نبود فیزیکی ایشان از اهمیت آن نخواهد کاست. 
در عین حال دکتر مشایخی از معدود شخصیت های سیاسی بود که نسبت به فرهنگ ایران، و میراث فرهنگی و تاریخی آن نگاهی جدی و علاقمند داشت و بنیاد میراث پاسارگاد همیشه  از پشتیانی ایشان برخوردار  بود.
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد، از دست دادن دکتر مشایخی را به همسر ایشان خانم  آزیتا مشایخی، اقوام، دوستان، همراهان سیاسی ایشان، و جامعه علمی و فرهنگی ایران تسلیت می گوید
 
یاد روشن او همیشه با ما خواهد بود
شکوه میرزادگی
از سوی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
پنجم اکتبر 2011
.
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
 

گاهی دیگر به مهرو میتراییسم مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و


جشن ملی مهرگان بر همه ی دوستداران فرهنگ ایرانزمین شاد باد

نگاهی دیگر به مهرو میتراییسم
مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مهر
 به مناسبت شانزدهم مهر ماه  جشن مهرگان
 
از: دکتر تورج پارسی
www.savepasargad.com
    پیش گفتار : امروز آهنگ آن دارم از این منظری که می نگرم کمی بیشتر واشکافم تا برسم به اینکه استوره های ایرانی چگونه توانسته اند از دورهای دور تاریخ بیایند، از سینه به سینه و کوی و برزن بگذرند و به نوشتارها برسند.
     به باور من راز ماندگاری آن ها و این که توانسته اند در راستای تاریخ به یک نظام خردپپذیر برسد این است که به پالایش خود تن داده اند؛ یعنی استوره یا میتوس در برابر لوگوس یا خرد قد علم نکرد، تا بتواند با آدمی بزید ! نیک می دانیم که زندگی آدمی و استوره ها همانندی زیادی داشته و دارند و آدمی در استوره زیسته است ،به ویژه در سرزمین ما که شعرش درختی  سالمندست  و شاعرانش جهتی همیشگی در قلمرو استوره ها داشته اند.
 نکته بس بزرگ درباره ی استوره ها این است که  قداست نمایی درونی وبرونی شان نیاز به قربانی داشت ، برگ های بی شماری از تاریخ، از خون قربانیان چه حیوان و چه انسان . رنگین است. جشن ها که هم پیمان  استوره هاهستند نمودار درستی می دهند از قربانی و آَیین های خونین .از این منظر می توان  جشن ها  را در گذشته های دور برآیند دو گانه ی دین و استوره  هم دانست . یشت ها آگاهمان می سازد از قربانی ها که انجام می شده است.
***
 
    ابتدا نگاهی می اندازم به جشن های فصلی سوئد که سرزمینی هند و اروپایی است
" درسال شمارسوئدی  ازسه جشن فصلى نام برده شده است
نخستین جشن
Höst blot
یا جشن قربانى پاییزى نام دارد که در آغاز زمستان برگزار مى شد .
دومین جشن
Midvinter blot
یا جشن قربانى میانه زمستان
هر دو جشن به نیت پربارى فراورده هاى کشاورزى سالى که در پیش است برگزار مى شده است .
سومین جشن
 vår blot
 است که یک جشن قربانى بهارى است و به نیت پیروزى وایکینگ ها در آغاز تابستان برگزار مى شده است .
 درهر سه جشن از حیوان ها و انسان به عنوان قربانى در پیش خدایانى چون :
Oden و   Tor و Freja
 استفاده مى شده است " از مقاله ی از یلدا تو یول سوئدی از همین قلم "
 
     در واقع دین و استوره یک حالت مماس دارند   اما لوگوس یا خرد این قداست را از استوره می گیرد یا بی رنگ می کند! و رخت زمینی قابل دسترس به آن می پوشاند ما این را در آیین های ایرانی/هندی آشکار می بینیم , اندیشه ی زرتشت در زدودن و پیراَیش و آرایش خدامداری های استوره ای هندیان و ایرانیان و....نقش بسیار شایسته ای داشته است. انسان و خویشکاری وی را زرتشت مطرح  ساخت . او بینش وخرد  وآزادى گزینش و خویشکارى را پایه ى کار خود قرار داد و مثلث نیکى سه گانه را پیش کشید ، او گفت که مزدا از آنچه دارد موجودات را هستى مى بخشد یعنى بنا بر این فلفسه  " آفرینش قدیم است " زرتشت خداى خود را ، مزدا و اشا مى نامد ، اشا نظم و قانون کیهانى است پس مى توان مزدا را همان نظم هستى دانست یعنى به گفته ى زنده یاد کیخسرو کشاورز :  مزدا خدا نیست بنیان آفرینش است !برآیند  این اندیشه پایان "خدایان " بود ! و انسان بود که تاریخ را ساخت !
    امروز اگر از مهر سخن به میان می آوریم ، دیگر آن مهر و میترای سلحشور جنگجو نیست بلکه پیماندار پیمان است . تکرار این آیین ها بر گستره ی معنا خواهد افزود به همین سبب ، باشد که آیین ها را نگهبان شده به فرزندان مان بیاموزیم ،
مهر یا میترا کیست ؟ خدایی پیش از زرتشت که مورد باور هندیان و ایرانیان بود . خدایی از دوران  پنداربافی ، خدایی که نیاز به قربانی داشت  .
 در سنسکریت : Mitra
میترااز ریشه می Mi
به چم یا معنای  بستن که در معنای کلی یعنی  آنچه که "می پیوندد "
 در اوستایی Mithra
در پهلوی : mitr
پارسی امروزی Mitra یا mehr
در سنسکریت و اوستایی به معنای پیمان و همبستگی و پیوستگی دو یا چندین نفر.
    درزبان  پارسی نیز محبت است ودوستی ، آشتی و پیمان .همین واژه در زبان روسی و لهستانی وارد و تبدیل به میرMir
شده که به معنای صلح است ویکی از ساتالایت های روسی از همین نام برخوردارست .
مری بویس در تاریخ دین زرتشت رویه ۴۶می نویسد :  واژه میترا در اوستا به گونه ای آشکار معنایى شبیه قرار داد و توافق را مى دهد . آنگونه توافق که میان افراد نوع آدم حاصل می شود "
ا. میله A.millet
    با روشنى استدلال کرده که میتراى هند - ایرانى تجسم آن نیرویى است که در چنین قرار داد و توافق به ودیعت گذاشته مى شود "
در مجموع باید گفت که مهر خدای پیوستگی و همبستگی تیره های آریایی بود و وظیفه ی نگهبانی و سرپرستی پیمان را داشت .درمهر یشت ، مهر" دارای چراگاه های پهناورست " مالکیت چراگاه های پهناور "یادمان و یادآور دوره ای است که آریاییان گله دار بودند و نظام چوپانی حاکم بر تیره ها بود ، دوره ی گشت از چراگاهی به چراگاهی دیگر. البته در سرزمینی که زمستان پنج ماهه و تابستان هفت ماهه داشت می باید به دنبال چراگاه  از نقطه سردسیر به گرمسیرکوچیدو بالعکس ،ناگفته نماند که این رابطه ی طبیعی چنین حکم قطعی را پدید می آورد . دوره ی کوچ نشینی اجباری که پدیده ی نظام چوپانی است نیازمند به یک حساب و کتاب میان تیره هاست و همین حساب کتاب که امروزه آنرا برنامه ریزی می گوییم نیازمند به تعهد و پیمان فرد در برابر گروه و گروه دربرابر گروه است و در این رابطه مهر یا میترا که دارای چراگاه های بی شمارست با هزاران چشم  از پیمان نگهبانی می کند و دشمن پیمان شکنان است  . مردمان از ترس برای مهر قربانی می کردند . اما آنگاه که به سرزمین گرمتر کوچیدند و کشاورزی آغاز گشت و تولید کشاورزی کشت و کشت زار و شهر شهر نشینی را آفرید ، از قلمرو خدایان پنداری کاسته شد . آغازگراین دگرگونی آموزش های زرتشت است که در واقع  به دوران خدایان پنداری خاتمه داده شد اما در دوره هخامنشی با وجودیکه خود زرتشتی بودند ، دوباره میترا به شکلی در اوستا جا باز کردالبته با تغییراتی که آنرا به متن های زرتشتی همانند می ساخت .یشت دهم  و روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم سال به نام مهر است . مهر دیگر خدا به شمار نیامد  .   مرور زمان نه تنها از حالت مذهبی مهر کاست  بلکه می توان گفت که آن را در سایه قرارداد به طوریکه آغاز فصل شد و به پدیده ی چوپانی / کشاورزی تبدیل گشت .جشن یادمانی او برابر شدبا یکی شدن روزمهر و ماه مهر و پیروزی فریدون بر ضحاک یا بیوراسپ _ بنا بر گزارش فردوسی در شاهنامه و بیرونی در التفهیم وگردیزى در تاریخ گردیزی _ واینچنین  به آن معنایی دیگر بخشید ، معنایی که رنگ و لعاب مذهبیش زدوده شده ورنگ  و جلایی دیگر یافته بود. اگر امروز آنرا جشن می گیریم به خاطر این ویژگی است که در واقع این دیگر میترای نظام چوپانی زندگی مشترک هندیان و اقوام ایرانی نیست . اما مهر با ویژگى نگهبانى پیمان که شناسنامه ی چندین هزار ساله ی اوست ، امری  ماندگارست در فرهنگ ما به همین دلیل می باید گام به گام در تاریخ مراسم آیىنى اش را گرامى داشت و به فرزندان آموخت . بنا به گزارش هردوت از دوره ی هخامنشیان نام مهر بر نوزدان گذاشته می شد. در همین گزارش آمده است که  ایرانیان تولد خود را جشن می گیرند  وآنرا همچون مراسم اروسی با ارج و منزلت برپا می کنند  . امروزه نام های مهرداد ، مهرشاد ، مهر نوش ، مهربانو ، میترا میترادات و مانند اینها یادمانی است از دوردست تاریخ ایران  زمین .
***
 
ارج  پیمان در فرهنگ انسانی
    عصر ما نه عصر خدایان پنداری است و نه زیر نظام چوپانی نان فراهم می آوریم اما نیاز می بیند با خرد امروزی به آناتومی پیمان و نگهداشت آن بپردازد   پیمان و ارج و نگهداشت آن در واقع در گروه راستی است . اگر آدمی در گزینش راستی یا دروج ، دروج را برگزیده باشد ، چگونه می توان از اوی کژ کردار و دروج گفتار انتظار آن داشت که پایبند به پیمان باشد . کسی می تواندبه این اصل وفادار باشد که گوهر راستین را برگزیده باشد .اعتبار و احترام به نفس پیمان ، امری است در قلمرو نیک پنداران . اینانند که حتا نباید" پیمانی را که با یک دروغ پرست بسته اند " بگسلند ، چراکه پیمان به نفس خود از اعتباری همه سو برخوردارست . همه سو نگری گامی است فراسوی کمال که در خور خردمندان نیکجوست .گزینش گوهر راستین ، جان و جسم را به پاکی وخرد آراستن است و در پی آن مسئولیتی بس بزرگ به گردن گرفتن ، که از آن گریزی نیست . برای دریافت این همه سو نگری و عظمت فکری بار دیگر بند دوم مهر یشت را مرور کنیم ، آنجا که اهورامزدا می گوید :
ای سپیتمان ،
مبادا پیمان بشکنی ،
نه پیمانی را که با یک دروغ پرست بسته ا ی ،
نه پیمانی را که با یک راستی پرست بسته ا ی ،
چه هردو پیمان است ،
خواه با دروغ پرست ،
خواه با راستی پرست .
    مهر مترادف است با پیمان ، اگر مهر را عینی تر کرده و پوششی زمینی به آن بدهیم ، تداوم هستی و گسترش نیکی محض را در آن جلوه گر خواهیم یافت . مهرجلوه ای است از پیمان انسان با انسان ، پیمان انسان با محیط اجتماعی و طبیعی  ، دریک ژرف نگری انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستی خواهد بود . البته انسانی که گوهر راستین را برگزیده باشد .بنابر چه آمد " پای بندی به پیمان " آن چنان اصل مسلم و آشکاری است  که مترادف می شود با " آباد ی " و " پیمان شکنی " با " ویرانی  و ظلمت " مترادف می گردد
 
" ا ی سپیتمان
 پیمان شکن نابکار سراسر کشور را ویران می سازد " مهر یشت
پیمان شکنی ، ویرانی است ، خدشه در تدا وم هستی است . ضدیت بنیا دین با گوهر راستین است . آب را آلوده ساختن و گندم سبز بریدن است . پیمان شکنی در معنای عام گناه است . این معنا را در راستای فرهنگ و ادب ایران زمین پیگیر شویم :
خداوند شاهنامه گوید :
چو " پیمان شکن " باشی و تیز مغز
نیاید زدست تو یک کار نغز
سعدی شیراز گوید :
در ازل بود که پیمان محبت بستند 
نشکند مرد اگرش سربرود پیمان را
حافظ همیشه معاصر ، نه تنها پیمان شکنی نمی کند ، بلکه بنابه سپارش پیر پیمانه کشش مى گوید:
"پیر  ِ پیمانه کش  ِ من -- که روانش خوش باد! -
- / گفت: پرهیزکن از صحبت ِ پیمان شکنان!"
فایزشاعر دلسوخته ی دشتستان گوید :
رخ تو دلبرا مانند ماهه               
رخ من از غمت چون برگ کاهه
به فایز عهد یاری بسته بودی      
مگر نه عهد بشکستن گناهه
    قول مردانه دادن بی گمان در همین راستا رواج یافته است هرچند که برخی می نویسند در جمع مهریان زنان را نمی پذ یرفتنداما نکته ای را این قلم در اینجا عنوان می کند ، که مرد تنهامفهوم جنس مذکر راندارد ، بلکه واژه ی مرد پیوندی دارد با نام گیومرتن که نخستین  آدم یا انسان قلمداد می شود. پس قول مردانه درواقع پیمان انسانی یا قول و قرار انسانی است در نتیجه قول مردانه بیان یک تعهد انسانی است که شکستن آن به گفته ی فایز گناه یا به زبان سعدی "به آنکه سر برود اما پیمان نرود ". در آیین میتراحلقه نشان پیمان و اتحاد و هبستگی بود . چون پیمانی بسته می شد حلقه ای رد و بدل می گردید . نشان حلقه از ایران به اروپا رفت و کم کم نشانواره ای برای پیمان زناشویی گشت . به مهرسوگند یاد می شد و حتا در میان عیاران چنین سوگندی رایج بود . نمونه ای از این سوگند از کتاب سمک عیار نوشته ی فرامرز خداداد ارجانی یا ارگانی -ارگان یا بهبهان کنونی - که در اواخر دوره ی سلجوقی نوشته شد ه و با کوشش و بررسی استاد زنده یاد پرویز ناتل خانلری به چاپ رسیده  آورده می شود :آتشک خرم شد و در دست و پای سمک افتاد و گفت : بنده ام ، تو چه می فرمایی ؟ سوگند خورد به یزدان دادار کردگار ، به نور و نار " آتش " و مهر و به نان و نمک مردان و صحبت جوانمردان که آتشک غدر نکند و به خیانت نیندیشد . بی دلیل نیست که بیرونی در آثار باقیه درباره ى جشن مهرگان یا جشن پیمان و پیماندارى می نویسد : و این عید مانند اعیاد دیگر برای عموم مردمست و تفسیر آن دوستی جان است
    مری بویس به نقل از کتزیاس پزشک دربار هخامنشی درباره ی جشن دوستى جان می نویسد : این تنها مـــــوقع سال است کـــه شاهــــــان پارس می توانند و حق دارند تا می توانند  شراب بنوشند .
     نیک مى دانیم که سرزمین ما سرزمین جشن ها بود ، سرزمین کار و شرکت در آبادانى جهان آنچنان که از در گذشت عزیزان مویه نمی کردند و کار را نسخه ی درد می دانستند . کار نشانه ی یک رابطه ی درست با طبیعت و زمین مادر است  . کار شادی آفرین است ، کار درفراز نشیب هاى تاریخ  به انسان معنا داد به همین دلیل  در راستای سال ۷۳ جشن داشتیم و چون سال نیز به دو فصل بخش می شد ، زمستان بزرگ و تابستان بزرگ - شایان نگرش است که در سوئد هم درگذشته سال به دو بخش تقسیم می شده است به نوشته ی آیین یلدا در فرهنگ گذشته ی سوئد ازهمین قلم رجوع کنید - مهرگان و نوروز از مهمترین جشن های آغازین به شمار می آمدند و هردو دارای آیین ویژه خود بودند . از اعتبار این دو جشن همگانی همین بس که دانشمندی چون بیرونی در گاه جشن های نوروزی و مهرگانی کارهای پژوهشی خود را تعطیل می کرد . شهرزوری در باره بیــــرونی می نویسد : دست و چشم و فکر او هیچگاه از عمل باز نماند ، مگر به روزنوروز و مهرگان و یا برای تهیه احتیاجات معاش
تا دایم است جنبش گردون و آفتاب         تا واجب است گردش نوروز و مهرگان
                                                                        " مسعود سعد سلمان "
بر پیشانی مهر و مهرگان :
  - جشن مهر در واقع روز اول مهر بود -میتراکانا - که اعتدالین است یعنی برابر شدن  روز و شب.  چنانچه پیر توس هم اشاره دارد که مهرگان نخستین روز از ماه مهر بود
  همان اورمزد و همان روز مهر      بشوید به آب خرد جان و چهر
به گمانی از دوره ساسانیان جشن مهرگان به روز شانزدهم مهر که مهر روز نام دارد  می افتد وبواسطه هم خوانی نام روز و ماه جشن برگذار شد ه است .
۲ - پیروزی حماسی کاوه بوده  ، نام فریدون بر پیشانی داشته وباپرچم برافراشته ی کاوه ی آهنگرآذین یافته بوده است ، چنانچه تاجگزاری     فریدون هم در همین روز سامان یافته است
به روز خجسته سر مهرماه         به سر بر نهاد آن کَیانی کلاه
 ۳ - نشانواره ى پیمان و نگهبانی از پیمان  بوده  که یکى از برجسته ترین نقطه هاى عطف تاریخ  و فرهنگ بشرى است .
جشن خرمن ، جشن دهقان ، پیوند اروسى ، خوان و موسیقی مهرگانى نیز از ویژگى هاى جشن دوستى جان است که به بررسى آن می پردازیم :
مهرگان روز برگزاری جشن خرمن است .
    بررسى سه گزارش از برنامه ی برگزاری جشن خرمن نشان می دهد که آیین کهن همچنان جسته و گریخته در روستاها و شهرها به عمر خود ادامه می دهد نخستین گزارش از شهرستان بهبهان است خوشه ها ی گندم و جو که شیره می گرفتند ، چشمان بازیاران نگران چشم شور رهگذران بـــــــــود تا آنگاه که داس بی امان بر کمرگاه ساقه های زرد و بلند جو و گندم قرار می گرفت . اگربرای رهگذری  بافه روی دست می گرفتند ، رهگذر باید به حرمت بافه دهشی نماید . مراسم خرمن کوبی چه در خانه و چه در کشتگاه توام باشادی و سپاسگزاری سرانجام می یافت . خرمن کوبی در خانه  شرکت کنندکانی داشت که بیشتر پسران و دختران جوان بودند .آنها با صدای دایره و تبنک بر روی بافه هابه پایکوبی می پردا ختند تا  گندم رااز کـــاه جد اکرده و همکاری خود را در گروه نشان دهند .
 مراسم جشن خرمن که در واقع پس از پایان کار درو و خــــــرمن کوبی آغاز می شد معمـــــولا درکنا ررودخانه برگزارمی شد ، تا از اناهیتا مادر آبها نیز نیایش و سپاسی شود ، شاید بشود گفت این جشن به پاس و ستایش از ایزد مهر و ایزد آب است .
جشن خرمن مهرگان در سایت تاریخی گوهرتپه شهرستان بهشهر برگزار می‌شود.محمد عظیمی ـ مسؤول فرهنگی و هنری همایش و مدیر انجمن دوست‌داران میراث هوتو ـ هدف از برپایی این مراسم را شکرگزاری به درگاه ایزدی می داند  و مى گوید : در آیین زرتشت، مردمان کار و زراعت به شکرانه‌ی برداشت محصول و آرامش از سیرمانی خانواده تا سال زراعی دیگر، جشنی برپا می‌کردند و سفره‌ی برکت خود را بر دشت می‌گستراندند. جشنی که هم‌زمان با چینش دسته‌های پربرکت گندم و شالی و آغاز خرمن برپا می‌شد و مهر را در روز مهرگان می‌پراکند.  مهرگان از مهم‌ترین جشن‌های باستانی، اسطوره ا ی و فصلی محسوب می‌شود که در گذر ایام، اهمیت خود را از دست نداده و گویی حیات خود را از کشت و کشاورزی وام گرفته است. این آیین در مازندران و در روستاهای دور و بنه‌های کوهستانی البرز در میان گالش‌ها و کوه‌نشینان در لاریجان و رویان برگزار می‌شده است. در سال‌های اخیر، این جشن در روستاها و حاشیه‌ی شهرها نیز انجام می‌شود. با توجه به شرایط اقلیمی مازندران و کشت برنج که محصول پایه محسوب می‌شود، باید از سنتی دیرپا و پابرجا یاد کرد که با جشن مهرگان قرابتی مستحکم دارد. جشن مهرگان توزیع مهر و دوستی در میان مردمانی است که درکنار یکدیگر، برکت زمین را درو کرده‌اند و با شکرگزاری به آستان احدیت و استراحت زمستانی، چشم انتظار نوروز پربهار و زیبایی کار و تلاش می‌شوند.اجرای موسیقی مازندرانی، شعر طبری و مسابقه‌های مختلف ورزشی بومی مانند کشتی چوغه از جمله‌ی برنامه‌های این مراسم هستند.
مهرگان در کردستان
    " آغاز پاییز کردی در مناطق عشایری ایران "گوران" و "قلخانی" و کوهپایه های "دالاهو" با جشن خرمن و برداشت محصول همراه است و بزرگترین جشن تقویم زندگی عشایری آنجاست. گفته اند که جشن مهرگان در کردستان،در دهکده "جاماز" رو به دشت سینه بازی در دامنه دلاهو برگزار می شود. زنان و مردان زحمتکش کرد دست در دست هم به پایکوبی می پردازند. در ایام این جشن، پرچم های سبز و سفید و سیاه بر فراز صخره ای بر افراشته می شود. بیرقهایی که راهنمای میهمانان به "قدمگاه" است. راه طولانی باید پیموده شود تا به "میعادگاه" برسند. تپه ها و دشتهای وسیع کردستان، حالا مملو از رنگ می شود، زنان،مردان و دختران،دسته دسته با لباسهای رنگی کردی و کوله بارهایی بسته بر پشت چهارپایان به سوی "میعادگاه" روانه می شوند. حالا این آسمان صاف و بلند کوهستان است که با صدای ساز و دهل، خدا را میزبان می شود.خلق را میزبان می شود... زنان، دیگها را بر اجاقها بار گذاشته اند.. آنها روی ساج های آهنی نان می پزند،جوانان اسب می تازند و مردان و زنانی هم دست ها در هم حلقه کرده و با ساز و دهل به پایکوبی و رقص مشغولند. عناصری، از بازار مکاره ای که در این روز برگزار می شود می گوید.« ... پای هر درخت،در شکاف هر صخره،دکانی است.عجیب اینکه معاملات بر اساس "پول" نیست و پول زیاد دست به دست نمی گردد. وقتی معامله انجام شد،می بینیم که به جای پول، جنس است که رد و بدل می شود.یک روسری به ازاء یک کاسه گندم،خرما در برابر یک کیل جو و...»آنگونه که محققان اشاره کرده اند در بسیاری دیگر از نقاط ایران از جمله سنگسر و شهرهای شرقی گیلان نیز همچنان آیین پاسداشت مهرگان انجام می گیرد. محققان، "علم واچینی" کوه نشینان شرق گیلان را هم همان جشن خرمن زرتشتیان ایران باستان پیش از حمله لشکر اسلام به ایران عنوان کرده اند. مراسمی که بعد از ورود اسلام به ایران رنگ مذهبی به خود گرفت.به گونه اى که ریشه تاریخى مراسم «قالى شویان» کاشان   نیز  پیوندى با مهرگان دارد "
 در پنجاه سال اخیر روز مهرگان  روز دهقان هم  به شمار آمد که البته مناسبت دارد " چرا که در زبان پارسی هخامنشیان  ماههای پاییزی مهر و شهریور باگیادی Bagayadi گفــــته می شد که معنای ساده ی آن چنین است که در این ماه زمین کشاورزی ( باغ ) را بایستی ورز داد" . به مناسبت آغاز سال تحصیلی و به صدا در آمدن زنگ مدرسه هانیز نام معلم به خود گرفت که آن نیز پسندیده است .شایان توجه است واژه مهرگان که معرب آن مهرجان است در کشورهای عرب زبان به چم جشن بکار برده می شود. در سفری که این قلم در سال 1995 به تونس داشت ، مهرجان هم چنان به چم فستیوال و جشن کاربرد داشت . در زبان بلوچی مهرجان به معنای پاییز بکار گرفته می شود .
 بی گمان مهرگان همچون نوروز روز پیوند زناشویى بوده است چنانچه هنوز در روستاها و برخی شهرستانها پس از برداشت محصول اروسى ها آغاز می شوند
موسیقی مهرگانی :
        این جشن هامی باید سرود و ترانه ویژه ای را هم دارا باشند ، در این موردآگاهی از دوره ی هخامنشی کم است اما در دوره ی ساسانیان با طنین ترانه های باربد جهرمی یا هراتی همره می شویم که برای نوروز جمشید ترانه های : نوروز بزرگ ، نوروز خردک ، نوروز خارا، باد نوروز ، سازیا ناز نوروز ، نوروز کیقباد و آیین جمشیدو ترانه های مهرگان ، مهرگان خرد و مهرگانی را در تاریخ به ثبت رسانده اند . البته مهرگان بزرگ پرده ایست و مهرگان خردک هم نام پرده ایست در موسیقی و هم نام ترانه ای .. گمان بر آن داریم که در رابطه با مهرگان می باید ترانه های دیگر هم موجود بوده است که شاید پژوهشگران موسیقی بتوانند در روستاهای ایران جای پایی را بیابند .  .نظامی شاعر می گوید
: چو نو کردی نوای مهرگانی    ببردی هوش خلق ، از مهربانی
خوان مهرگانی
    مهرگان هم در ایران باستانی مانند نوروز سفره و خوانی داشت ، خوانی که نزد شاهان گسترده می شد تزییناتی داشت همچون خوان نوروزی . معمولا نانی بر خوان می گذاشتند که درون Drunنامیده می شد این نان گرد و کوچک ازآرد هفت نوع دانه پخته می شد ، افزون بر این نان، میوه های تر و خشک ، شاخه های سبز مثل مورد ، بید و زیتون ، به و انار و سرو و گل و شکر و سکه روی سفره جا داده می شد و روی کناره های خوان مهرگانی نوشته می شد افزون بادا .
چون میترا شنل و کلاه سرخ دارد ، رنگ سرخ و ارغوانی از رنگ های بایسته ی مهریان است و به همین مضمون مولانا می سراید :
بهترین رنگ ها سرخی بود
وان ز خورشید است و از او می رسد
به همین دلیل در جشن مهرگان شاهان رخت ارغوانی می پوشیدند و تاجی که نشانواره ی آفتاب بود بر سر می گذاشتند ، به بزم می نشستند ، باده می نوشیدند و بار عام می دادند .
    اما زرتشتیان ومهرگان : زرتشتیان مهرگان را جشن مهر ایزد می گویند. معمولا برای سفره  ی ارغوانی رنگ مهرگانی یا Verdinوردین مرغ یا گوسفندی بریان می کنند که آنرا اندوم Endum می نامند. روی این خوان ارغوانی یا سفره انواع اقسام میوه های فصل و گل ریحان ، لرک ، کتاب اوستا ، شاخه ی مورد ، شاخه ی سرو ، ترازو به نشانه ی داد وهم آهنگى واعتدال که همانا برابری شب و روز باشد گراداگرد  آتشدان و شراب می نهند . به همین دلیل است که مسعود سعد سلمان می گوید :
جام را چون لاله گردان ازنبید باده رنگ
وندرآن منگر که لاله نیست اندر بوستان
    و بازدر جای دیگر تاکید بر نوشیدن می در روزجشن مهرگانی دارد ، چرا که آنرا آیین نیاکانی می داند :
به خوی و عادت آبا ،  به جمع  زایران  زر ده
به  رسم و سیرت اجداد جشن مهرگان  می خور
    همچنین آیینه ، سرمه دان ، شربت و شیرینی گذاشته می شود و در یک کاسه ی آب  نیز سکه و آویشن می نهند و فضای خانه را با اسپند و عود وچوب های خوشبوکه درآتش می ریزند خوشبو می سازند . در نیم روز یا ظهر سرود می خوانند و در برابر آیینه به نیایش می ایستند . سرمه برچشم می کشند و می نوشند و آویشن و نقل و سنجد بر سر هم می ریزند و به هم شادباش می گویند و به هم هدیه می دهند . آنچه   دراین روز معمول است برای نامزدها وآنهایی که تازه پیوند زناشویی بسته اند هدیه می فرستند . اگر در این روز بچه ای به دنیا بیاید ، برنوزاد نامی از مهرو میترا و .....می نهند
نشانه های میترایی :
    استوره ها ، لالایی ها ی شب های تاریک بشرند ، شب های آغازین زندگی بشر، شب های پرسش های بی پاسخ ، شاید روز به گونه ای پاسخی می شد ! شگفت انگیزست که استوره ها در این عصر نه تنها رنگ نباخته اند بلکه در درنگ های تاریخ به یاری شتافته اند ، به همین دلیل از این منظر استوره ها را در عرصه ی هستی دیوان شعری می دانم به کهن سالی آدمی  . هنگامی که دریک لحظه در استوره شناسی تطبیقی باریک می شوم همرنگی ها را جاری می بینم ، یعنی شگفت زدگی   آدم این سویی با آدم آن سویی  در برابر نظام کهکشانی  خود پرسشی است . آسمان و پیرامون کتابی است با خطی ناشناخته که در ابعاد زمان ،  استوره ها پاسخ ها یی هستند باز هم رازگونه !
    تخته سنگی کلان آبستن می شود ، میترا از دل سنگ زاده می شود ، عریان می آید با نشانه هایی رازواره ! خنجر ، کره زمین در دست . خوشه انگور ، پیکانی و .....گاه زایشش دو چوپان به باور می آیند که یکی مشعلی سوی آسمان دارد و دیگری به سوی زمین که بیانی از برآمدن " پگاه " و فرود  آنست " غروب " .
کشتن گاو نر:  بر کشتن گاو در آیین میترایی نیاز به درنگ است  تا راز سر به مهرش  آشکار بشود :
میترا به گاو نخستین هجوم می برد ، این نبرد تا خستگی گاو ادامه می یابد ، میترا گاو را در حالی که بر پشت ان سوارست به غار می برد ، گاو در هنگام درست پا به فرار می گذارد وبه چراگاهش در کوهستان  که میترا از آن آگاه نیست پناه می برد ،  خورشید میترا را از پناهگاه آگاه می سازد تا دگربار گاو را به دام اندازد ، این بار میترا با بی میلی خنجر به پهلوی گاو - زمستان -فرو می کند تا از خونش  تولدی دیگر در طبیعت حاصل آید که همان آغاز بهار یعنی رستاخیز طبیعت روی  بدهد !
در ادبیات پارسی گاو به " نفس " هم تعبیر شده است چنانچه مولانا می سراید :
گاو نفس خویش را زودتر بکش
تا شود روح خفی زنده به هش
    سخن فرجامین را از استاد ریچارد نلسون فرای بازگو می کنم که این قلم نیز همین باور را دارد  " اماتا جایی که من می دانم، هیچ نقش برجسته ی میترایی - سنگ نگاره -شبیه به آن چه در درون مرزهای امپراتوری روم شناخته شده، هرگز در فلات ایران پیدا نشده است. ما چه در غرب ایران (فارس) و چه در شرق ایران، (از جمله در آسیای مرکزی) باید کوشش هایمان را بر یافتن بقایا و یادمان های نوع دیگری از مهرپرستی متمرکز سازیم " با تایید گفته ی استاد فرای به یاد می آورد که در سال ۱۳۴۸ دیداری از سنگ نوشته ی تنگ سولک یا تنگ سروک  واقع در لکک بهمئی کهگیلویه داشتم بر خلاف آنچه که شنیده بودم هیچگونه اثری از مهریان در آن نبود بلکه بنا به گفته ی پروفسور هننیگ : نقوش برجسته و کتیبه های صخره های تنگ سروک مربوط به تاجگزاری شاهان الیمایی است....
گردونه ی مهر  یا Swastika
    سواستیکا واژه ای است سانسکریت ( سو به چم خوب و خوش . استی یا هستی ) به معنای خوشبختی که در ایران  به گردونه ی مهر یا میترا نامور بود .گردونه ی مهر  در غرب با نام صلیب شکسته شناخته شده است ، نازی ها آنرا سمبل نژاد پرستی های خود خود قرار دادند!
نشانواره ی گردونه مهر را درفرش های ایرانی ، بر گردن بند ، فلزات ، بر  درهای چوبی خانه های ابیانه ، حتا در کاشی کاری های مسجد جامع شهر یزد  می توان دید ، در ایلات لر ممسنی مانند بلوک جاویدی ، دشمن زیاری، بکش و رستم که معروف ترین هنرشان گبه بافی است از جمله نگاره هایی که می بافند گردونه ی خورشیدست .
مهریان گردونه ی مهر را بر بدن خود  داغ یا خالکوبی می کردند و این در واقع کارت شناسایی بشمار می آمد ، در شعر حافظ رد پایی از این آیین بجاست ؟
یادباد آنکه نهانت نظری با ما بود        رقم "مهر  mohr " تو بر چهره ی ما پیدا بود
از آخشیج ها اتش نماد زمینی مهر است ، از فلزها طلا یا زر ،از رنگ ها سرخ و زرین
مولانا می سراید :
بهترین رنگ ها سرخی بود

وان ز خورشید است و از او می رسد

به همین دلیل سپاهیان جامه سرخ می پوشیدند چرا که وابسته به مهر ند .، از گل ها دوازده پر ، نیلوفر آبی یا لوتوس یا گل آبزاد ست .

"در فرهنگ ایران باستان، نقش این گل را حاشیه پیاله طلایی املش، روی سفال نقش‌دار سیلک، بر دسته خنجر لرستان و … می‌توان دید.

    گل نیلوفر را در تخت‌جمشید  بر بدنه کاخ آپادانا، در دست بزرگان ملل، در حاشیه لباس هخامنشیان و بر روی پایه ستون‌ها .در زمان هخامنشیان این گل دربرگزاری آیین ها کاربرد داشت گل نیلوفری که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت‌جمشید (در نقش بار عام) دیده می‌شود، نماد صلح و زندگی بوده است.

افزون بر این در تخت جمشید ریتونی‌هایی پیدا شده‌اند که نقش این گل بر روی آن‌ها بکار گرفته شده است "

از درختان سرو، نخل و کاج از حیوانات شیر نشانواره های  مهرند .در مراسم دینی مهریان خروس سپید به میترا پیشکش می شد .ا

برآیند این نوشته :

جشن های ایرانی آیین بودن ، شدن ، زیستن و پافراگذاشتن است . انسان چنین اندیشه ای در چنبره ی زندگی دست بسته نیست ، "حال " را درگرو  " فردا " نمی گذارد ، بلکه " حال " را خردمندانه نردبان " فردا " می سازد . خوی آفتاب آنچنان که ادیب پیشاوری ترسیم می کند برای همگان خواهانیم :

بیاموز خوی بلند آفتاب                به هرجا که ویرانه بینی بتاب

مهرگان شاد و پیروز باد

سرچشمه ها :

۱_اوستا ، کهن ترین سرودها و متن هاى ایرانى ، گزارش و ویرایش دکتر جلیل دوستخواه ، چاپ یازدهم  تهران
۲ـــ   بیرونی ، آثارباقیه ،ترجمه اکبر دانا سرشت  سال 1352 انتشارات ابن سینا
۳ـــ  فرهنگ دهخدا
۴ــ مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت ، ترجمه همایون صنعتی ،فروردین 74 ،انتشارات توس
۵ ــ بیرونی ، التفهیم ، به تصحیح همایی ، موسسه نشر هما 1367
۶ــ گردیزی ، تاریخ ، به تصحیح عبدالحی حبیبی  چاپ اول 1363 ، دنیای کتاب
۷ ـ مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت جلد دوم هخامنشیان   نوروز 1375 ، توس
۸ - Mary Boyce , Mithraic studies Vol 1, p. 106
 
 http://www.iranonline.com/festivals/mehregan-english/index.html        
http://robo.vatanblog.com/-7282
http://www.vista.ir/?view=article&id=258527 دکتر نازیلا دیابی
http://www.carpetour.com/fa/part.asp?AID=13897&p=
http://www.forum.98ia.com/t57600.html
http://www.google.se/imgres?imgurl=http://i29.tinypic.com/1675d28.jpg&imgrefurl=http://etehadeiranian.blogfa.com/cat-12.aspx&usg=__4UUh8TwubfWrCQRT5b5zBsZFnrY=&h=1600&w=1200&sz=370&hl=sv&start=126&sig2=_TuQT6K96Fvl6ged-5pf6w&zoom=1&um=1&itbs=1&tbnid=9gs2rLMe7defbM:&tbnh=150&tbnw=113&prev=/images%3Fq%3D%25D9%2586%25D9%2582%25D8%25B4%2B%25DA%25AF%25D8%25B1%25D8%25AF%25D9%2588%25D9%2586%25D9%2587%2B%25DB%258C%2B%25D8%25AE%25D9%2588%25D8%25B1%25D8%25B4%25DB%258C%25D8%25AF%2B%25D8%25AF%25D8%25B1%2B%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25B4%2B%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C%2B%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2586%25DB%258C%26start%3D120%26um%3D1%26hl%3Dsv%26sa%3DN%26rlz%3D1G1GGLQ_SVSE260%26ndsp%3D20%26tbs%3Disch:1&ei=4vegTMz3DobqONKwrNIC
http://www.google.se/images?q=%D9%86%D9%82%D8%B4+%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%86%D9%87+%DB%8C+%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF+%D8%AF%D8%B1+%D9%81%D8%B1%D8%B4+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C&um=1&hl=sv&rlz=1G1GGLQ_SVSE260&tbs=isch:1&ei=4vegTMz3DobqONKwrNIC&sa=N&start=140&ndsp=20
http://www.aariaboom.com/content/view/1436/192/
 

 
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
 

هم مانندی های شاعرانه

هم مانندی های شاعرانه

 

تنهایی

 

تورج پارسی

 

تا نشستی ببرم

 

شب دل تنگ پر از تنهایی

خانه را ترک نمود

19 نوامبر ۹۷

 

بیتی از یک غزل زیبا سروده ی " ویدا بانو فرهودی " در فصل نامه ی ره آوردویژه تابستان و پاییز ۲۰۱۰ شماره ۹۱/۹۲

 

گم می شود تنهایی ام وقتی که پیدا می شوی

چون رمز و راز یک غزل تعبیر رویا می شوی

.................................................

.................................................

به خجستگی مهرگان


به خجستگی مهرگان


·