دوشب در جنگل های کستاریکا !

باز باران با ترانه

با گوهرهای فراوان

می خورد بر بام خانه

یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

خوب و شیرین

توی جنگل های گیلان .....

این شعر زیبای گلچین گیلانی است که نخستین بار مجله سخن را بارانی ساخت ! چرا این شعر را به یاد آوردم و چرا بلند خواندمش ؟‌

دو شب در جنگل های کستاریکا در اتاقک های چوبی به سر بردم ، شب تاریک جنگل ترس بارست و به گفته ی پیر توس :

‌شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر !

در این دوشب باران بر بام خانه در واقع دیوانه وار لگد زد گویی در نهایت توان بر بام خانه می زد نه بدانگونه که گلچین از باران گیلان می گوید ! نه باران اینجا بسیار افسارگسیخته مستی نشان می داد که  نمی گذاشت چشم گرم بشود تازه باید از پنج و نیم ناشتایی بخریم و در درون رودخانه ای که شعبه ای از دریای کاراییب بود راه را ادامه بدهیم ! راهنما گفت پنج و نیم باید ناشتا خورده بشود نیاز نیست ساعت تان را روی پنج و نیم کوک بکنید میمون ها با نعره های بامدادی شان بیدارتان می کنند و چنین هم شد گویی پشت در اتاقک چوبی نعره می کشیدند ! این عکس یادمان شب جنگل است ! با مهر همیشگی

افسوس بر پول کوتاه قد میهنم !

این شعر " ٰعالی پیام " را  " استاد ارجمند " فرستادند با سپاس از ایشان سرگذشت اسفناک پول ایران و هجوم" پول های همه دنیا "به  آنرا ببینید ،به یاد می آورم سال ۷۸ که خواستم به سوئد سفر بکنم بانک ملی اهواز کرون سوئد را نداشت ،  چون پول بیا و برو داری نبود،پس از بدرود گویی با همکاران دانشگاهی به  تهران آمدم وخود را معطل نکردم مارک آلمان و دلار امریکا گرفتم فکر می کنم دلار هفت تومان بود. امروز  کرون سوئد هم در این آشفته حالی میهن ما بیا برودار شده و از یک تومان آن هنگام خودش را بالا کشید گویا به چهار سد تومان رسیده. هر چه پول ایران کوتاه قدتر می شود بر قد پول کشورهای دیگر افزوده می گردد حتا پول  پیگمه ای " کوتاه قد " مانند کرون !!!!!! سوئد .با مهر همیشگی   

· ·