فروشندگان بهشت همان انانی هستند که جهنم بر زمین ساخته


فروشندگان بهشت همان انانی هستند که جهنم بر زمین ساخته و می سازند و گرنه : که رفت به دوزخ که آمد ز بهشت !

امروز سرمایه و دین هم پیمانان قسم خورده ی ساختن بهشتند ! می بینیدچه خونی که هر روزه در بهشت شان جاری است !


تا چند زنم به روی دریاها خشت

بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ که آمد زبهشت

همه چیز آموختنی است  حتا انسانیت !


تورج پارسی

پنج شنبه اول اکتبر دوهزار چهارده


همه چیز آموختنی است ! حتا انسانیت ! مردمی که برای خود " هورا " می کشند از تاریخ چیزی نمی دانند ، تنها از پژواک هورای خود "  احمقانه  " لذت مکررمی برند ! هنگامی که به خود دروغ گفتی به دیگری راست نخواهی گفت ! همه چیز آموختنی است حتا انسانیت ! با مهر همیشگی

زیبایی هم آهنگی است !


Beauty and Aesthetics

تورج پارسی
سه شنبه  سی ام سپتامبر دوهزار چهارده

زیبایی هم آهنگی است !طبیعت نخستین آموزگار زیبایی شناسی انسان بوده است و سپس انسان با این شناخت دست به آفرینش هنر دست یازیده است  .
شاید زنان از همان پگاه تاریخ  به این مهم  ره یافتند و ابزار طبیعی/ رنگ /  را فراهم آوردند .
یکی از مواد ی که  از چهارهزار سال پیش مورد استفاده دارویی و آرایش داشته است  گیاهی است به نام حنا Hnna که در افریکا ، آسیا و استرالیا می روید . رنگ آمیزی با حنا یا Mehndi نیز عمری همچون کلئوپاترا دارد  ناگفته نماناد که این هنر با خال کوبی تفاوت بی شمار دارد .


در ایران باستان  همچون مصر باستان از رنگ های طبیعی در آرایش استفاده می شده است  ، این نگاه به رنگ و استفاده از آن نزد زنان اعتبار خودرا داشته و اصطلاح هفت قلم آرایش یا هفت وند یا هفت کرده یا " هفه " هم چنان زبانزد است

 

هفت قلم آرایش عبارت است از سرمه، نگار یا حنا،  سرخاب یا سرخی / برای لب و گونه / ، سفیدآب، وسمه /برای پر پشت کردن ابروها،/  زرک / گرد زرین یا طلایی است که به مو و صورت می مالند/ خال .


چنانچه ادیب الملک فراهانی در یک رباعی هفت قلم را آورده است :


هفت پیرایه هست خوبان را

که از آن باغ حسن سیراب است
وسمه و سرمه ء نگار و فجک  ( خال )
زردک و غازه و سفیداب است


امروز عکس دست و پاهایی را  دیدم که هنر رنگ آمیزی با حنا را نشان می داد ، یک باره به شب حنابندون هایی که در دوران کودکی دیده بودم رفتم با ترانه هایی که می خواندند :امشوحنا می بندن / به دست و پا می بندن / اگر حنا نباشه مرق طلا می بندن ...... البته گاه رندان شوخ طبع به جای مرق طلا یا آب طلا از ماده ی دیگری هم سود می جستند که خنده را همگانی می ساخت .......

http://en.wikipedia.org/wiki/Henna

سرزمین دل من

سرزمین دل من
روی به درگاه تو کرد
تا که لب باز کنی
یا
که رخی بنمایی  !
تورج پارسی
سپتامبر دوهزار چهارده

آفتاب از همان لحظه ی نخستین غروب می کند خایمایکا

آفتاب از همان لحظه ی نخستین غروب می کند خایمایکا
تورج پارسی
شانزدهم سپتامبر دوهزار چهارده

آنگاه که نباشی
آفتاب از همان لحظه ی نخستین غروب می کند
بی تو  پیرامونم تاریک 
نگاهم بی حوصله 
و حال خانه بد می شود
حتا واژه ها از هم فرار می کنند و از من روی بر می گردانند
و من نگران و حیران و ناآسوده  می شوم  .

پشت پنجره می ایستم و ذهن خسته و دم کرده ی زمان خفته را مرور می کنم 
زمان  خودرا حاشا می کند
رویاها پرپر  و حضور دیگر معنا ندارد
تنها دست " دیوار " ها ست که  به اندازه ی تاریکی بلندست .

آنگاه که نباشی  !   
آفتاب از همان لحظه ی نخستین غروب می کند خایمایکا