کوروش مردی است که با اندیشه اش معاصر ما جلوه می کند !

درپای جاهلان نپراکنده ام گهر
وز دست سفلگان نپذیرفته ام عطا / 
عبدالواسع جبلی از قرن ششم است همزمانی دارد با نظامی گنجوی ، انوری . عطار و ...

تورج پارسی

سی ام اکتبر دوهزار هفده

سکوت نخستین :
دروغ بدجوری آدم را می کشاند به کوچه در نرو می مانی ! می مانی ، می پرسی چرا قلمرو بی تاج و تخت دروغ این اندازه بزرگ است ، این اندازه بی در و دروازه است ، چرا این اندازه آدم را بی آب می خیسونه ؟ حال خود فردوسی بشو و فریاد بزن :

به گرد دروغ ایچ گونه مگرد 
چو گردی ، بود بخت را روی زرد

فایده ای ندارد ، حتا ، حتا التماسش بکن و به سبک ابن یمین بگو : این جهان مزرعه آخرتست ! دروغ مگو ! فایده ندارد ! 
عجیب ترین میکانیزم دفاعی که سپس تبدیل می شود به عادت که حتا در خواب هم دروغ بگویند. 
بخشی از یک نامه به دوستی ....

سکوت دویم
ترس سبب مشکلات زیادی می شود ، ترسو ترین آدم ها دیکتاتورها هستند که حتا از سایه خود می ترسند ، از سویی هم به پارانویا دوچارند ، به همین سبب پیرامونشان پرست از دشمنان واقعی و خیالی ! همین ترس ، همین سود جویی از آنان جنایت کارانی می سازد که آسیاب روزگارشان را فقط خون می چرخاند !
در سرزمین ما کوروش هخامنشی در پاسارگاد آرامگاهی دارد که برگی از تاریخ سرزمین ما و جهان دیروزی است ! حتا در روزگاران زیر پوشش " قبر مادر سلیمان "
کز کرده بود تا از آسیب نا بخردان در امان بماند !

کوروش مردی است که با اندیشه اش معاصر ما جلوه می کند !
در منشورش به این می نازد که : " من همه ی سرزمین هارا در صلح نگاهداشتم "
گزفون از قولش می نویسد : برای پادشاهی انسان های قابل را بجویید ! یعنی آدم قابل یا به قول حافظ " اسباب بزرگی " را دارا باشد او را به پادشاهی برگزینید مهم نیست که پارسی باشد !
این منش نیک و اندیشه درست و برابر خواهی است به همین دلیل هم چنان در تاریخ روان است !
یادم می آید در رابطه با انتخابات بود استاد پرویز شهریاری نوشت و گفت : ما را زیر نام اقلیت محدود مکنید بگذارید به آنکه " قابل " تر است رای بدهیم ! مثلا در شهر ما کاندید ای است که برنامه اش پویاتر از نماینده ای است که هم کیش من است ، من می خواهم به " قابل " تر رای بدهم ! برد اندیشه را بنگرید تا افکار خودی و غیر خودی سازی ها !!!

مردمی در یک روز به دور کوروش در پاسارگاد گرد می آیند ، این نگاهی تازه است به تاریخ و حق مردم است که تاریخ بخوانند ، فراز و نشیب روزگاران را بدانند ! حق مردم است که بدانند درست یا نادرستی کردارنیاکان شان !
اما اینان خواندن و دانستن تاریخ را منع می کنند حتا گوبلز وار تاریخ ایران را هزار چهارسد ساله می خوانند ! از سویی هم کسانی هستند که با تند روی و شعار های دست ساخت زمینه ی بدی را رقم می زنند که آب به آسیاب جلادان می ریزد !
حتا می تواند مامورانحکومتی باشند که آب را گل آلود بکنند تا بگیر و ببند را دامن بزنند یا سادگانی احساساتی که کلامشان با خرد فاصله داشته باشد !
می تواند ...... باید بررسی کرد برآیند خرد و ....
با مهر همیشگی

Image may contain: sky and outdoor

خردک شرری


خردک شرری !

Image may contain: night and drink

دیروز درویشیان را بانوای " مرغ سحر " به آغوش خاک سپردن


دیروز درویشیان را بانوای " مرغ سحر " به آغوش خاک سپردند . گوش کردم درویشیان هم در خواندن مرغ سحر با " مردم " هم آوا بود !!! چه می کند تاریخ به راستی !

در زندگی همیشه به دنبال یک پدیده هستم ، که از زمین بکندم !

در زندگی همیشه به دنبال یک پدیده هستم ، که از زمین بکندم !

تورج پارسی

روز سرد و یخین سه شنبه سی و یکم اکتبر دوهزار هفده

" بــــاز ای الهه ی ناز
با دل من بســـاز
کین غم جانگداز
برود ز برم ........ "

در زندگی همیشه به دنبال یک پدیده هستم ، که از زمین بکندم . چون با موسیقی اختم کاری ندارم که آهنگ ساز نامدارست یا گمنام ، در جستجوی همان " آن " ی هستم که حافظ گفته است. 
از سویی دشتی که فرزند دستگاه شورست بی" می " مستم می کند ، بی " می " پرتاب می کند به سوی ناشناخته ها ! به ره کوره هایم می برد و آنجاست که خلوت را به خود می برم و خلوت مرا تا ناکجا آباد ها می کشاند.
نخستین بار که این آهنگ را شنیدم راه افتادم به سوی خلوتم ، تا پیش از آن تنها صدای بنان در سرود ای ایران را می شناختم ، کریم فکور بود که نمی شناختم و اکبر محسنی که باز ناشناسی بیش نبود ، آنگاه ترانه در من راه افتاد و درازترین شب جهان را با آن طی کردم 
" پیش در آمد سنگین آهنگ و سپس استفاده ازریتم دو چهارم به نظر من از اندوه دشتی نکاسته بود بلکه باآن به توافق تازه ای رسیده بود . توافقی که یک باره بنان را که تنها اهل فن اعتبارش را می شناختند به بیشتر مردم نزدیک ساخت " سه گوش هنری بنان ، محسنی و کریم فکور در این آهنگ نام خود را به ثبت رسانید و الهه ناز همچون یک سیمفونی فاخر از کلبه تا کاخ را فتح کرد . 
یادم آمد که در خانه ی مادام در خیابان شاه تهران اناستازیا پرستار آن سوی آب !! این آهنگ را چه زیبا و با چشمانی بارانی می نواخت . !
به تازگی گوش کردم دو نفر را که این آهنگ را بازخوانی کردند، اما صدای شان به دلم ره نیافتند ، باز خوانی آهنگ های بنان کار آسانی نیست می باید صدای " باریتون " بنان را داشت یا به گفته علی دشتی : صدای مخلمین بنان را ...... با مهر همیشگی

آهنگ اکبر محسنی
ترانه کریم فکور
خواننده بنان
رهبر ارکستر خالقی
در دستگا شور و دشتی

بــــاز ای الهه ی ناز
با دل من بســـاز
کین غم جانگداز
برود ز برم
گــــــردل من نیاسود
از گناه تو بود
بیا تا ز سر
گنهت گذرم
بــــاز میکنم دست یاری بسویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
زخاطر ببرم
گــــر نکند تیرخشمت دلم را هدف
بخدا همچون مرغ پرشور و شعف
بسویت بپرم
آنکه او به غمت دل بندد چون من کیست
ناز تو بیش از این بهر چیست
تو الهه ی نازی، در بزمم بنشین
من تورا وفادارم، بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
بخدا اگر از من نگیری خبر
نیابی اثرمhttps://www.youtube.com/watch?v=M8ZON2ikJtE

الهه‌ ناز با صدای غلامحسین بنان شعر: کریم فکور آهنگساز: اکبر محسنی
YOUTUBE.COM

امروز شال و کلاه کردیم به سوی مغازه ا ی که از اهالی محترم خاورمیانه است

گل میاد خونه شما ، گل را نگهداری کنین !
پیشکش به آقای عباس مخبر ! دوست ارجمندمان

تورج پارسی

یاداشت یکم نوامبر سرد دوهزارهفده

امروز شال و کلاه کردیم به سوی مغازه ا ی که از اهالی محترم خاورمیانه است ! یک بار قسبک / خرمای خشک / در آن دیده بودیم ، سفر امروزهم به همین سبب بود ، قسبک را دیدیم ، پسندیدیم آمدیم به طرف صندوق حساب ، چشمتان بد نبیند و هرگز هم نبینید در حدود سی نفری نه بیش نه کم در صف ایستاده و صندوق دار هم بانویی با مقنعه و چشم ابروی سرخاب ماتیک کرده و خمارتر از خمار بی بوی شراب خلر !! آدامسی هم خروس نشان یا مرغ نشان / به گردن نمی گیریم مرغ یا خروس بودنش را / جویدن می فرمودند ! 
دیدیم سی نفر و یک صندوق حساب در حوصله ما نیست ! قسبک را با پوزش کنار قسبک ها گذاشته و راه را به سوی خانه هموار ساختیم ! موک چند تا دشنام دست چندوم هم نثار روزگاربشکن و بالوبنداز کردیم و.....

قسبک نخورده چشممان به گل سرخی خورد ، قسبک را فراموش کرده و به تماشای عشوه گری این همه اروس پرداختیم ! جونی جونی ، یار جونی خوندن اروس را ثبت کردیم ! 
عکس گل سرخ را پیشکش می کنیم به آقوی عباس مخبر استوره شناس و عکاس آکبند !

***

در ترانه های محلی فارس گل = گل سرخ به معنای اروس هم هست ، چنانچه
گاه آوردن اروس این واسونک را می خوانند :

یک اتاق خالی کنین ، فرش گل کاری کنین
گل میاد خونه شما ، گل را نگهداری کنین

دوستان اروس پاسخ می دهند :

گل نمی دیم ببرید ، سمبل نمی دیم ببرید
جون زلفای شازده دوماد ، زود نمی دیم ببرید!

با مهر همیشگی باشد که روزی هم به قسبک برسیم !

Image may contain: flower, plant, text, nature and outdoor