جشن بهمنگان بر همگان خجسته بادا

بهمنجه است خیز و " مى آر " اى چراغ رى

تا بر چنیم گوهر شادى ز " گنج مى "

گرامى داشت اندیشه ى نیک

تورج پارسى

سرسخن : ایران زمین سرزمین جشن و شادى بود و جشن ها هم برآیند کار و کار هم خط تعیین کنند ى کشور بود . نیک آگاهیم که کارسرچشمه ى آبادى و آبادانى است ، امروز هم درروستاها و میان عشایر ایران واژه آبادى به چم جایی است که انسان زندگى مى کند ، یادآور شعر زیباى شاملوست :

که هر ویرانه نشانى از غیاب انسان است

که حضور انسان آبادانى است .

بر این اصل که در درازاى سال بیش از هفتاد و سه جشن داشتیم که ۱۲ تا ازجشن ها به مناسبت برابرى نام روز و ماه بود "

 در سال شمار اوستایی هر سال دوازده ماه و هر ماه سى شبانه روز شمارش مى شد .پنج روز را به پایان ماه اسفند مى افزودند که به نام هاى اندرگاه یا وهیژگ یا پنجه دزدیده نامور بود.سى روز ماه هر یک نامى داشتند که چون نام ماه و نام روز همانند مى شد آنرا جشن مى گرفتند ، با این حساب تنها با برابر شدن نام ماه و روز دوازده جشن داشتیم . در اصلاح سالنماى اوستایى شش ماه آغاز سال را سى و یک روز بشمار آورده و اسفند را بیست و نه روز و پنج ماه دوم سال را سى روز حساب کردند . همین اصلاح تقویم جا به جایی بوجود آورد از جمله مهرگان که برابر شدن روز مهر یعنى شانزدهم مهر است به دهم مهر که آبان روزست منتقل شد . اما چون این جشن ها به مناسبت برابر شدن نام روز و ماه است مى باید جشن ها بر مبناى تقویم اوستایی برگزار بشود یعنى مهرگان در شانزدهم ماه مهر و دیگان در روز هشتم ماه دى و......

نام روز هاى ماه :

 روز اول هر ماه : اورمزد یا هرمزد = خداوند جان و خرد

 روز دوم هر ماه : وهومن یا بهمن یا وهمن = اندیشه یا منش نیک است

روز سوم هر ماه : اردی بهشت = راه  راستى ، دادگرى

روز چهارم هر ماه :شهریور= توان برگزیده و سازنده

روز پنجم هر ماه : سپندارمزد،اسفند = آرامش فزاینده

روز ششم هر ماه : خرداد = رسایى و تندرستى

روز هفتم هر ماه : امرداد = بى مرگى

روز هشتم هر ماه : دى / دى به آذر = آفریدگار

روز نهم هر ماه : آذر = آتش

روز دهم هر ماه : آبان = آب ها

روز یازدهم هر ماه : خیر= خورشید

روزدوازدهم هر ماه : ماه

روز سیزدهم هر ماه : تیر = ستاره باران

روز چهاردهم هر ماه : گوش = گیتى/ جهان هستى

روز پانزدهم هر ماه : دى به مهر = آفریدگار

روز شانزدهم هر ماه : مهر = دوستى و پیمان

روز هفدهم هر ماه : سروش = نداى وجدان

روز هیژدهم هر ماه : رشن rashn دادگرى

روزنوزدهم هر ماه : فروردین ، فروهر =  پیشرو .

روز بیستم هر ماه : ورهرام یا بهرام = پیروزى

روز بیست و یکم هر ماه : رام = آشتى و آرامش و شادمانى

روز بیست و دوم هر ماه : باد = هوا

روز بیست و سوم هر ماه : دى به دین = آفریدگار

روز بیست و چهارم هر ماه : دین = وجدان یا بینش درون

روز بیست و پنجم هر ماه ارد erd = داده هاى اهورایی

روز بیست و ششم هر ماه اشتاد ashtad= کار، داد . راستى

روز بیست و هفتم هر ماه : آسمان = آسمان

روز بیست و هشتم هر ماه : زامیاد =زمین

روز بیست و نهم هر ماه مانتره سپند = گفتار نیک ، سخن اندیشه زا

روز سى ام هر ماه انارام : انیران ، فروغ جاودانه

جشن هاى ماهیانه :

در هر ماه که نام روز و ماه همانند مى شدند  آنرا جشن مى گرفتند:

فروردین گان : نوزده فروردین یا فروردین روز از ماه فروردین

اردیبهشت گان : روز سوم اردى بهشت ماه

خردادگان : روز ۶ خرداد ماه

تیرگان :روز ۱۳ تیر ماه

امرداد : روز ۷ امرداد ماه

شهریورگان :روز ۴ شهریور ماه

مهرگان :  روز۱۶  مهر ماه

آبانگان : روز۱۰ آبان ماه

آذرگان : روز۹ آذر ماه

دیگان : روز ۸ دى ماه

بهمنگان : روز۲ بهمن  ماه

اسفندگان : روز ۵ اسفند

 

بهمن گان

 

بهمنجه جشنى است به روز دو بهمن

تارش همه از شادى و پودش و همه از فر

بهمن بود اندیشه نیکو و سپنتا

بار آور آیین نیاکان هنرور

آنرا به اوستایی گویند وهومن

این واژه بود با منش نیک برابر

هومن که نشانیست ز اندیشه ی نیکو

در گیتى و مینوست بهین داده داور  / توران شهریارى

 

روز دوم ماه و ماه یازدهم سال  نام بهمن را بر خود دارند ." بهمن به معنای منش نیک است ، منش نیک یعنى خیر خواه انسان و طبیعت بودن  ، یعنى به خاک ، آب ، انسان و... با چشم پاک نگریستن و گام در ره آبادانى جهان گذاشتن . منش نیک یا وهومن از اعتبارات تاریخ اندیشه ی آدمى است ، در برابر بهمن یا وهو مننگه یا منش نیک ، منش بد یا شرآفرین است که به نام اک منه

 akamanah یاakamanagah

خوانده می شود که از نیروهای اهریمنى است  .  برخی از پژوهندگان اک منه را همان اکوان دیو می دانند که در شاهنامه هست. بندهش اکومن راچنین می نمایاند : بداندیشی و ناآشتى به آفریدگان دهد " *

به نام بهمن گیاهى هم است که ریشه یا بیخ آن سرخ یا سپید یا زرد بوده ودر پزشکى نیز کاربرد داشته است . پورداود در رویه ى ۹۰ جلد نخست یشت ها مى نویسد " کلمه

 behen

 فرانسه نیز از بهمن فارسى آمده است سابقا ریشه ى آنرا به نام بهن behen در دواخانه ها استعمال مى کرده اند "

مردمان از دور دست تاریخ این روز را جشن گرفته و خوراکى ویژه ى آن را فراهم آورده و به دور هم به شادى می نشستند. بیرونى در رویه ى ۲۵۷در التفهیم زیر عنوان بهمنجه مى نگارد : بهمن روزست از بهمن ماه و به دین روز "بهمن سپید" به شیر خالص پاک خورند . و گویندکه حافظه فزاید مردم را و فرامشتى ببرد .  اما به  خراسان مهمانى کنند بردیگى که اندرو از هر دانه ا ى خوردنى کنند و گوشت هر حیوانى و مرغى که حلا اند و آنچ اندر آن وقت بدان بقعه یافته شود از تره و نبات ."

گمان بر آن دارد استفاده از گوشت در دیگ بهمنجه رسم پیش از اسلام نباشد ، چرا که بهمن نه تنها نگهبان آدمى بلکه نگهبان  دام ها و ستوران هم هست . امروزه هم نزد زرتشتیان وهمن یا بهمن روز جز روزهاى نبر است . چهار روز

: وهمن (دوم ماه ) ماه ( روز دوازدهم ماه ) گوش (چهاردهم ماه ) رام (روز ‌بیست و یکم ) روزهایی است که از خوردن گوشت پرهیز مى شود به همین دلیل به نبر ( نبریدن گوشت) نامورند.

 در جنوب به مناسبت بهمنگان ،– شاید هم همگان از نام بهمنگانیش آگاه نبودند – آشى پخته مى شد که چند خانواده یا یک محله باهم آنرا راه مى انداختند به نام آش دنگو یا دانگى یا به تعبیر پرویز رجبى آش تعاونى . برخى از خانواده ها یا محله ها که کمتر در دیگ بهمنگانى گوشت مى ریختند رندان به جاى آش دنگو به شوخى و طنز مى گفتند اودنگو که به معناى آب شریکى است !

از نکات شایان توجه این است که در همه ى جشن هاى ایرانى که پیام آور شادى و به زیوى است به گفته ى رند شیراز " دولت مى " بر قرار یا به گفته ى عثمان مختارى در " گنج مى " بر همگان بازست :

بهمنجه است خیز و " مى آر " اى چراغ رى

تا بر چنیم گوهر شادى ز " گنج مى "

این یک دو مه ، سپاه طرب را مدد کنیم

تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دى

رخت سپید و گل یاسمن سپید و خروس که آهنگ کاررا به گوش مى رساند.،ویژه ى بهمن یا اندیشه ى نیک هستند . امید که اندیشه نیک را به گفتارنیک  و سپس به کردار نیک پیوند و پیوست بدهیم تا جهانى زایا و آباد بر پا سازیم .

جشن بزرگداشت منش و اندیشه ى نیک بر همگان خجسته باد.

 


درراستاى زمان.... نخستین امپراتورى که نخستین باردر تاریخ د

 

 

 

درراستاى زمان....

نخستین امپراتورى که نخستین باردر تاریخ

دین و دولت را از هم جدا نگهداشت

از: دکتر تورج پارسى

سربر آستانه ى حافظ،  آموزگارهمیشه حاضر، یارهمه ى دلتنگى ها و شادى هایم  مى گذارم که در کوچه باغ هاى پرخاطره ى شیرازبه من خیره می شود بى آنکه سخنى بگویم  در گوشم مى خواند، کلامى که در راستاى زمان جارى است :

نه هرکسى که کله کج نهاد و تند نشست

کلاه دارى و آیین سرورى داند

وفاى عهد نکو باشد ار بیاموزى

و گرنه هر که تو بینى ستمگرى داند........

میان وفاى عهد وآیین سرورى پیوندى هست به عبارت دیگر از پایه هاى زندگى پیمان دارى است و در اینجا بى گمان تاکیدى بیشتربر آن هست.

همه ى انسان ها در راستاى زمان بنا بر خویشکاری شان داراى کارنامه ای هستند ، این انسان مى تواند یک فرد عادى جامعه باشد یا کسى نشسته بر تاک* هرم.! هر دو انسان دریک امر مهم  یعنى مسئولیت یا خویشکارى هم انبازند ، از این دیدگاه تنها مردگان از مسئولیت آسود ه اند . وفادارى به عهد یا نگهداشت پیمان بنا براین اصل پایه ى خویشکارى است . خویشکارى انسان نه تنها در برابرخانه یا روستا یا شهریا کشور خویش است بلکه در برابرهمه ى هستى است .

این دکترین به خرد وگزینش آزاد  باورمندست یعنى اینکه " هر کس باور خویش را به ازاد کامى بپذیرد "*  در نتیجه انسان مسئول گزینش خویش مى گردد  :

پیر توس( ۱۰۲۵- ۹۳۴ م)  سخن گاتایی را در کشته شدن سلم به دست منوچهرچنین بیان کرده است  اوتاکید  بر مسئولیت فردى که سرنوشت را رقم مى زند دارد :

درختى که پروردى آمد به بار

ببینى برش را کنون در کنار

گرش بارخارست خود کشته یى

و گر پرنیانست ، خود رشته یی

سعدی شیراز ( ۱۲۹۲- ۱۲۱۰ م ) نیز همان مهم را این چنین مى نمایاند :

هر که در مزرعه ی دل تخم وفا سبز نکرد    

زرد رویى کشد از حاصل خود گاه درو

حافظ شیراز ( ۱۳۸۹-۱۳۲۰ م )  نمایی می دهد که گویی  نخست گاتا را خوانده و سپس ساده و جاری سروده است

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کای نور چشم من به جز از کشته ندروی

و چه زیبا بانوی فرهیخته ى ادب پارسی پروین اعتصامی ( ۱۹۴۱- ۱۹۰۶م ) این مهم را بیان کرده است

هر چه کنی کشت همان بدروی        کار بد و نیک ، چو کوه و صداست

انجام مسئولیت در ره خیر همگانى "درمان بخش زندگى است " از این منظر مى توان در "ساختن جهانی نو، جهان زایاى بار آور " پیروز شد . نکته در اینجاست که مى تون آگاهانه در آبادانى جهان شرکت داشت و هستى را شادمان تر ساخت .    

نخستین امپراتورى که نخستین باردر تاریخ

دین و دولت را از هم جدا نگهداشت

این قلم نیزباورمندست که هخامنشیان زرتشتى بودند و(1926-1892)Harold Albert Lamb تاریخ دان امریکایی باور داشت که " کوروش پارسى ادامه دهنده ى راه زرتشت است ". اونخستین زرتشتى بود که پهناورترین امپراتورى مشرق زمین را  بنیان گداشت .  راز توفیق کوروش آگاهى و شناخت خویشکارى خود به نام یک فرد از جامعه ى بشرى بود ،حتا انگاه که وى  بر تاک هرم مى نشیند ، سرورى را در آن مى بیند که فضیلت انسان را به رسمیت بشناسد وصلح و امنیت و آسایش راارمغان آورد ، این مهم را آنگاه توانست به کردار آورد که دین و حکومت راجدا کرده  و عرصه دین را شخصی بنمود . او با خرد خویش درهاى تازه اى را گشود ، به نام فاتح ، شخم زدن و ویران ساختن را حذف و آبادانى را دربرنامه خود گذاشت . به هر کجا رفت غیر خودى معنایی نیافت بر همین هدف ایجاد شرایط همکارى با برگزیدگان محلى راگذاشت ، سنت هاى محلى را ارج نهاد و خود را با آنها همراه ساخت ، که بارمند بود، برهمین اساس " هیچ نهادى را حذف نکرد بلکه در یک انطباق تدریجى نهاد ها را با چهار چوب مقررشده کارسازتر ساخت، یعنى او که کوروش باشد تاکید بر استمرار داشت نه گسست .او مى دانست که صلح و آشتى را به زور نمى توان بوجود آورد بلکه حفظ صلح که برآیند آن آبادانى است تنها با تفاهم میسر است .

بى گمان اگر کوروش دین  رادر عرصه حکومت میدان مى داد وبر مردمان تحمیل مى کرد هرگز توفیق نمى یافت که مینیاتور رنگین چنین امپراتورى بزرگى را همساز و همراه سازد ، این درس بزرگى بود که خود فرا گرفت و آموزاند که منجر به صدور منشور نامورش گردید .

امروز که من و شماى ایرانى پراکنده در این جهان مى زی ایم ، مى بینیم که غرب - همان غربى که در قرون وسطا مبتلابه جنون دین بود - با جدا کردن دین از عرصه دانش و حکومت و جایگزین نمودن و رسمیت دادن حق شهروندى به جاى هم دینى که منجر به خودى و غیر خودى مى شود، تاکید بر رسمیت دادن حقوق بشردارد تا مبناى داد در روابط اجتماعى  گردد ( modernity )

دراینجا  یک قیاس  تاریخى به ما یارى مى رساند تا کارخردورانه ى فاتح جوانمرد ( سیروپدیا ) را نخستین بنیاد آنچه را که حقوق بشر نامیده می شود بدانیم . به راستى او باورمندانه اعتبار انسان را عملى ساخت تا انسان بتواند نفس بکشد و خود را شریک خیرورویاهاى همگان ببیند. به گفته ى اسپینوزا لمس و شناخت آزادى است که سبب جاودانگى انسان مى گردد.

هرچند که اهل تاریخ را " از بدو تولد با علایم سرنوشتى از دیگران متمایز مى کنند " و رخت افسانه اى مى پوشانند، اما این قلم باور دارد که کوروش  آدمى بود همچون دیگران اما توانست از موقعیت خانوادگى خود خردمندانه سود جسته ، خویشکارى خود را به نام فرد و و در یک مقطع تاریخى به نام شاه شاهان بشناسد ،براى آبادانى جهان بکوشد آنرا به درستى نگاهبانى بکند و به سوى روشنایی ببرد ."او خواستار روشنایى براى همگان شد "و تاریخ نیز روشنایی بدو ارزانى داشت " همانگونه که انیشتن گفته است : بگذارید هر انسانى به عنوان یک فرد محترم باشد و هیچ انسانى همچون بت مورد پرستش قرار نگیرد.

نیک آگاهیم که فرمانروایان بد برخلاف فرمانروایان دادگر جهان را به تباهى مى برند باید هزاران باره ، آگاهانه و با خویشکارى گفت " مبادا که فرمانروایان بد بر ما فرمان برانند "

 

باز به کوچه باغ هاى شیراز بر مى گردم تا طنین  صداى بسیار بسیار رندانه ى حافظ  را هزاران باره بشنوم :

وفاى عهد نکو باشد ار بیاموزى

و گرنه هر که تو بینى ستمگرى داند.

-----------------------------------------------------------------------

پانویس و سرچشمه ها :

*تاک واژه اى است پارسى به معناى سقف است در زبان سوئدى هم تاک گفته مى شود.

*اى مزدا

آنگاه که تو در آغاز ، تن و دین ما را بیافریدى و از منش خویش مارا خرد بخشیدى ، آنگاه که جان مارا تن پدید آوردى ، آنگاه که ما را نیروى کار ورزى و گفتار راهنما ارزانى داشتى از ما خواستى که که هر کس باور خویش را به آزاد کامى بپذیرد. یسنه هات۳۱ کرده ۱۱

* آنچه از اوستا سود جسته ام برگرفته از اوستا کهن ترین سروده ها و متن هاى ایرانى گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه ، چاپ یازدهم است.

*امپراتورى هخامنشى ، پیر بریان ترجمه ى ناهید فروغان جلد اول نشرقطره

 

www.savepasargad.com

۲۹ اکتبر روز کوروش بزرگ همسایه مسئول همسایه است ، نخست بنا بر

۲۹ اکتبر روز کوروش بزرگ
همسایه مسئول همسایه است ،
نخست بنا بر سرشت هستی و دویم بر اصل پیمان های انسانی !
دکترتورج پارسی


 از وسعت زمین کاسته نشده اما دانش پر شتاب بشری آنرا آن چنان کوچک کرده که همه آدمیان باشنده ی آن همسایه ی همند . با این شمارش ، همسایه مسئول همسایه است ، نخست بنا بر سرشت هستی و دویم بر اصل پیمان های انسانی !
شوربختانه در راستای تاریخ ، برخی اوقات ، آدمی " اصل بنی آدم اعضای یکدیگر " را  نه به زبان آورده و نه به کردار کشانیده است . حتا در پوشش دین هم که  از بنی آدم به نام " بندگان یا بردگان خدا " یادکرده اما در کردار صف ها را جدا نموده ، خودی را به مکان امن و امانی با گل و میوه ، جوی عسل و شراب حرام ! و ...... به نام :الجنة / بهشت فرستاده  و  البته غیر خودی راهم با یک پیش شکنجه به شکنجه گاه اصلی الجحیم یا جهنم می فرستد . پس ما با سرشت هستی و فضیلت آدمی مساله داریم ، یعنی یک جا می ایستیم و حرکت نمی کنیم، یک جا از سرشت هستی فاصله می گیریم و دارای رنگ ، دین ، جنسیت و...... چی و چی می شویم و عقاید را بر نوک شمشیرها حک کرده و حمل می کنیم .
اگر در کرنولوژی جنگ در راستای تاریخ باریک بشویم ، جنایات بر محور خودی و غیر خودی در راهروهای دین و سرمایه می چرخد ، در عصر جدید هم همان معنا را دارد اما از شیوه ی تازه تری سود جسته می شود . .
در اینجا نیاز می بیند برگ هایی از تاریخ باستان و معاصر را بازنگری کرده و وجوه اشتراکشان را آشکار بنمایاند :
من شوش شهر بزرگ مقدس، جایگاه خدایان و محل اسرار آنها را به خواست آشور و ایشتر فتح کردم.....در گنجهایش را که در آن زر و سیم و مال فراوان بود گشودم... همه طلا و نقره و ثروت را که شاهان پیشین ایلام در آن گرد آورده بودند...آنها را به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین آشور آوردم. من زیگورات شوش را که از آجرهایی با سنگ لاجورد لعاب داده شده بود، من تزیینات بنا را که از مس صیقل یافته ساخته شده بود شکستم. شوشیناک خدای اسرارآمیز که در مکانهای اسرارآمیز اقامت دارد و هیچ کس ندیده است که او چگونه خدایی میکند، سومودو، لکمر.....این خدایان را با زینت آلاتشان، ثروتشان......به سرزمین آشور آوردم....پیکره گاوهای نر وحشتناکی را که زینت بخش درها بودند از جا کندم، معابد ایلام را با خاک یکسان کردم و خدایان آن را به باد دادم. سپاهیان من به بیشه‌های مقدس آنان که تا آن هنگام هیچ بیگانه‌ای از کنار آنها گذر نکرده بود گام نهادند، اسرار آن را دیدند و به آتش کشیدند. من قبرهای شاهان قدیم و جدید آن را.....ویران و متروک کردم. اجساد آنها را در جلوی آفتاب قرار دادم و استخوانهای آنان را به سرزمین آشور آوردم.... همه خاک شهر شوش و شهر ماداکتور و شهرهای دیگر را به توبره کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز سرزمین ایلام را به همه پهنای آن جاروب کردم. من این کشور را از گذشتن دام و گوسپند و نغمه‌های موسیقی بی نصیب کردم و به درندگان و ماران و جانوران وحشی رخصت دادم که آن را فرو گیرند. من در مدت یک ماه و بیست و پنج روز این سرزمین را به بیابان برهوت تبدیل کردم. من در روستاهای آن نمک ریخته و خار کاشتم. من دختران شاهان، همسران شاهان، همه خانواده‌های قدیم و جدید شاهان، شهربانان، شهرداران شهرها..... ساکنان مرد و زن....چهارپایان بزرگ و کوچک که شمارشان از ملخ بیشتر بود را به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین آشور روانه ساختم..... آوای انسان، سم چهارپایان بزرگ و کوچک، فریادهای شادی....به دست من از آنجا رخت بر بست»

In a tablet unearthed in 1854 by Henry Austin Layard, Ashurbanipal :
* روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت ، پنج ملیون سربازارتش نازی wehrmacht به شوروی حمله کردند ، هیتلر در این زمینه فرمانی صادر کرد : سرزمین شوراها را باخاک یکسان کنید ، هر سرباز آلمانی که در این ره قوانین بین الملی جنگ را زیر پا بگذارد عفو و بخشوده خواهد شد " برای نخستین بار  در تاریخ غیر نظامیان بیشتر از نظامیان کشته شدند .
این همه جنایات تازه و کهنه را به شکل طبقه بندی و فرا گیری چه نامی باید داد ؟
سرانجام جنگ ها بر بنیان هر علتی که باشند نابودی انسان و دست آوردهای اوست اااا
پس از جنگ جهانی دوم وینستون چرچیل جنایات نازیها در محو یهودیان را "جنایتی بدون نام" دانست. حقوقدانی لهستانی  رافائل لمکینRaphael Lemkin
 (June 24, 1900 – August 28, 1959 )جنایات نازی ها برای محو یهودیان و سایر گروههای ناخوشایند -  این قلم در کنار واژه ی ناخوشایند ،غیرخودی می گذارد -  را "ژنوساید genus -cide نامید
این تعریف از طرف همه پذیرفته شد و در اولین اعلام جرم بر علیه جنایت نازی ها چنین آمده بود "نسل کشی آگاهانه و سیستماتیک برای از میان برداشتن گروههای قومی و نژادی، علیه اهالی غیر نظامی برخی از مناطق اشغالی برای نابودی نژادها و یاطبقاتی از مردم و ملتها، نژادها و گروههای مذهبی."
درتاریخ نهم نوامبر ۱۹۴۶ و در اولین نشست عمومی سازمان ملل، این مجمع، پیش نویس قطعنامه ای را برای کمیته ششم (حقوقی) فرستاد. کمیته متن نهائی قطعنامه ای را تهیه و به مجمع عمومی باز پس فرستاد، که در پنجاه و پنجمین جلسه مجمع عمومی به تصویب رسید. در این قطعنامه چنین آمده بود:

"ژنوساید انکار حق موجودیت گروههای انسانی است، همانگونه که قتل انکار حق حیات افراد است، چنین انکار حق موجودیتی برای شعور انسانی تکان دهنده است و نتیجه آن محروم شدن بشریت از تمام مشارکت های فرهنگی و غیره ای است که توسط این گروه ارائه میگردد و بر خلاف تمام اصول اخلاقی و روح و هدف سازمان ملل است. در بسیاری از موارد جنایات ژنوساید که اتفاق افتاده است، تمام یا بخشی از گروههای سیاسی، مذهبی، نژادی و غیره نابود شده اند. موضوع مجازات جنایت ژنوساید مورد توجه جامعه بین المللی است. بنابراین، مجمع عمومی، تاکید میکند که ژنوساید جنایتی تحت قوانین بین المللی است و جهان متمدن آنرا محکوم میکند...بدون توجه به این نکته که این جنایت مذهبی، قومی، سیاسی و یا در هر زمینه دیگری باشد..."
در جنگ همه جانبه دوم جهانی شکنجه و قتل عام به خاطر عقاید سیاسی ، دینی و نژادی و یهودیان ، کولی ها ، کمونیست ها ،هم جنس گرایان ، چینی ها و کره ای ها را قربانی کرد .  اعلامیه حقوق بشر و مقدمه اش که رهیافت و برآیند همه ی نابرابری ها و نا به سامانی های تاریخ بشر است  با صدای بلند و بلند تردر بوق کرنا می نوازد که "
  اساس آزادی ،  داد و صلح در جهان " وابستگی تنگاتنگ  با "شناسایی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده ی بشری و حقوق برابر و سلب ناپذیر آنان " دارد . باهمین امر آشکار که بر پلتفرم خرد می چرخد درشت بر پیشانی خود می نویسد :
"؛تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه ای برادرانه رفتار کنند.
هر کس می تواند بی هیچ گونه تمایزی ، به ویژه از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، دین ، عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی دیگر ، و همچنین منشاء ملی یا اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر وضعیت دیگر ، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد. "
روز ۲۹ اکتبر ۵۳۹ پیش از میلاد
این قلم بی آنکه بخواهد به ایرانی بودن کوروش پارسی  که در تاریخ به کوروش بزرگ یا Cyrus the Great نامورست بنازد خود را در برابر انسان خردوری می بیند  که " افراد بشر را از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابردانسته است " آن هم  در دوردست تاریخ  ، حتا در دو نوبت جنگ جهانی یکم و دویم  جهانی دیدیم حیثیت و کرامت انسانی توسط صاحبان قدرت به پشیزی گرفته نشد و ملیون ها ملیون انسان  به خاطر رنگ ، دین ، نژاد و اندیشه سیاسی به خاک و خون کشیده شدند . اما کوروش هخامنشی در روز ۲۹ اکتبر ۵۳۹ پیش از میلاد  در بابل فرمانی صادر کرد که به منشور کوروش بزرگ نامور گشت . این منشوردر سال ۱۹۷۱ از سوی سازمان ملل متحد به عنوان " نخستین اعلامیه حقوق بشر " شناخته شد . در این منشور بر الغای تبعیضات نژادی و ملی ، آزادی گزینش محل زندگی ، پایان دادن به نظام بردگی ، آزادی دین و مذهب ، تلاش برای صلح پایدار در میان ملت ها تاکید کرده است .
به نام یک ایرانی به نام یک شهروند جهانی به نام یک معلم در برابر انسان های ماندگار تاریخ همچون پادشاه پارسی کلاه از سر برداشته به احترام می ایستم ، نامش را در خانواده ام روشن نگه می دارم و در شادی همگانی  با خردوران گیتی همگام و همره شده و انسان و کرامتش را ارج می نهم .

 * Raphael Lemkin (June 24, 1900 – August 28, 1959) was a Polish lawyer of Jewish descent. He is best known for his work against genocide, a word he coined in 1943 from the root words genos (Greek for family, tribe, or race) and -cide (Latin for killing).[1] He first used the word in print in Axis Rule in Occupied Europe: Laws of Occupation - Analysis of Government - Proposals for Redress (1944).
http://www.bidaran.net/spip.php?article37
http://www.khabaronline.ir/news-1657.aspx
http://en.wikipedia.org/wiki/Elam#History.
In a tablet unearthed in 1854 by Henry Austin Layard, Ashurbanipal boasts of the destruction he had wrought:
“          Susa, the great holy city, abode of their Gods, seat of their mysteries, I conquered. I entered its palaces, I opened their treasuries where silver and gold, goods and wealth were amassed...I destroyed the ziggurat of Susa. I smashed its shining copper horns. I reduced the temples of Elam to naught; their gods and goddesses I scattered to the winds. The tombs of their ancient and recent kings I devastated, I exposed to the sun, and I carried away their bones toward the land of Ashur. I devastated the provinces of Elam and on their lands I sowed salt.[4]
http://en.wikipedia.org/wiki/Military_history_of_the_Neo-Assyrian_Empire
Military history of the Neo-Assyrian Empire
“          For a distance of a month and twenty-five days' journey I devastated the provinces of Elam. Salt and sihlu I scattered over them... The dust of Susa, Madaktu, Haltemash and the rest of the cities I gathered together and took to Assyria... The noise of people, the tread of cattle and sheep, the glad shouts of rejoicing, I banished from its fields. Wild asses, gazelles and all kinds of beasts of the plain I caused to lie down among them, as if at home .    „
Ashurbanipal, [12 ]

 

کوروش مردى است که رسم سپاهیان فاتح را برانداخت


کوروش مردى است که رسم سپاهیان فاتح را برانداخت

بازنشر مقاله

گرانمایه ترین سالروز در تاریخ فرهنگ ِ ایران و جهان، گرامی باد

!

دکتر جلیل دوستخواه

 

این روزها 2545 مین سالروز ِ آغاز گشایش سرزمین بابل و آزاد گردانی ی مردمان گرفتار در آن جا به رهبری ی ِ کورش ِ بزرگ، شهریار ِ هخامنشی و سپس نشر ِ فرمان ِ بلندآوازه ی او برای پاسداری از داد و راستی و حقّ های ِ بشری است که بی هیچ زیاده گویی و در فراسوی ِ هرگونه چون و چرایی، می توان و باید آن را گرانمایه

اترین سالروز در همه ی ِ تاریخ ِ انسانی و ایرانی شمرد و با خشنودی و سرافرازی گرامی داشت. گزارش زیر را که روی آور به این رویداد مهمّ ِ تاریخ فرهنگ ماست، به گفتاورد از تارنمای رادیو فردا در این صفحه می آورم و این سالروز ِ فرخنده را به همه ی ِ ایرانیان و جهانیان و به ویژه دوستداران ِ فرهنگ و آزادی و دادگری و پیروان ِ اندیشه و گفتار و کردار ِ نیک، شادباش می گویم.

* * *

سالروز پیروزی نیروهای ایرانی در بابل و صدور نخستین منشور حقوق بشر در جهان توسط کوروش هخامنشی امروز سیزده اکتبر، بیست و یکم مهرماه برابر است با دو هزار و پانصد و چهل و پنجمین سالگرد آغاز تصرف بابل به دست بنیانگذار فرمانروایی هخامنشیان. تصرف بابل به دستور کوروش هخامنشی به آزادی بردگان و از جمله یهودیان و صدور نخستین لایحه حقوق بشر در جهان منجر شد. روز 29 اکتبر سالروز تکمیل قلمرو بابل بدست ایران است. در این روز نخستین منشور ملل معروف به استوانه کوروش صادر شد. بابل در جنوب عراق کنونی و قلمرو آن تا دریای مدیترانه امتداد داشت. چند اصل از منشور کوروش بزرگ از اینقرار است: مردم در رعایت اصول، آداب و دین خود آزادند، سرزمین هایی که زیر سلطه خودکامگان محلی بسر می بردند از این پس زیر فرمانروایی اتحادیه ملل خواهند بود، اسیران جنگی پس از پایان جنگ به میهن خود بازگردانده می شوند و فروش آنان و مصادره اموال ممنوع می شود. استوانه کوروش در موزه بریتانیا در لندن نگاهداری می شود. نمونه ای این استوانه در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک در سرسرای منتهی به شورای امنیت قرار داده شده است. بکتاش خمسه پور (rm) صدا (wma) صدا [ 3:15 mins ]*

امروز بیست و یکم مهرماه  برابر با ۱۳ اکتبر برابر است با دو هزار و پانصد و چهل و پنجمین سالگرد آغاز تصرف بابل به دست کوروش بزرگ بنیان گذار فرمانروایی هخامنشیان. تصرف بابل به دستور کوروش هخامنشی به آزادی بردگان و از جمله یهودیان و صدور نخستین لایحه حقوق بشر شد. سیزده اکتبر را پروفسور بلیک کاملا دقیق می داند. همچنین روز 29 اکتبر سالروز تکمیل قلمرو بابل بدست ایران است. در این روز نخستین منشور ِ ملل، معروف به استوانه ی کوروش صادر شد. بابل در جنوب عراق کنونی و قلمرو آن تا

دریای مدیترانه امتداد داشت. شهر بابل بارویی محکم داشت و تصرف آن بدست ایرانی ها 16 روز طول کشید. چند اصل از منشور کوروش بزرگ از اینقرار است:

مردم در رعایت اصول، آداب و دین خود آزادند.

سرزمین هایی که زیر سلطه ی ِ خودکامگان محلّی بسر می بردند، از این پس زیر ِ فرمانروایی ی ِ اتحادیه ی ِ ملل خواهند بود.

اسیران جنگی پس از پایان جنگ به میهن خود بازگردانده می شوند و فروش آنان و مصادره اموالشان ممنوع می شود.

شهربان هریک از منطقه ها مسئول جان و مال ِ هریک از اتباع منطقه است.*

کوروش اسیران اسرائیلی را آزاد کرد و آنها را با هزینه ایران به میهن خود بازگرداند. هزینه ی تجدید بنای مسکن های یهودیان از سوی دولت ایران پرداخت شد. بنادر ویران شده توسط فنیقی ها با هزینه ایران باز سازی شد.

استوانه ی ِ کوروش در سال 1879 میلادی بدست هرمزد رسّام باستانشناس در معبد مردوک بابل کشف شد و امروز در موزه ی ِ بریتانیا در لندن نگاهداری می شود. نمونه ای از این استوانه در مقرّ سازمان ملل متحد در نیویورک در سرسرای منتهی به شورای امنیت قرار داده شده است.

* * *

در همین زمینه، دوست ِ گرانمایه آقای دکتر تورج پارسی، گفتاری کوتاه؛ امّا رسا و روشنگر را از سوی کمیته ی بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد به دفتر من فرستاده اند که با سپاسگزاری از ایشان، برای رساترکردن ِ این درآمد، در پی می آورم.

 

کوروش مردى است که رسم سپاهیان فاتح را برانداخت و به جای ویرانى ، آبادانى را به تاریخ هدیه کرد و انسان را در گزینش همه سویه آزاد گذاشت و شیوه اى آفرید که در تاریخ سابقه اى نداشت . او خردورى را در اوج خود به کردار درآورد که نخستین شناخت رسمی حقوق انسان شد که امروزه به اعلامیه ی حقوق بشر نامورست. هرگاه که سفر به گذشته تاریخ می کنم ، انسانی را فراسوی زمان می بینم ، زمانی که قانون ننوشته ی جنگ بر مدار تاراج ، کشتار ،آتش زدن ، تجاوز و بردگى همه سویه می چرخید . چه پیش از او که آشور بانى پال ، نبونید و ... بودند و چه پس از او که سکندر بچه تباه شده ى تاریخ ، تازیان ، مغولان و ... سربرآوردند ، به گواهى تاریخ جز تباهى و تحقیر انسان و هستى از خود چیزى باقى نگذاشتند . بیاییم روز صدور فرمان کوروش بزرگ، روز 29 اکتبر برابر با هفتم آبان ماه را، روزی که " آدمی را آبروى زمین " نامید ، روزى که گفت " او که به نام آزادى می آید / باید آزادى را برقرار کند " همچون نوروز و مهرگان جشن بگیریم ، جشن بهار آزادی انسان ، انسان به هر رنگ ، به هر دین و به هر زبان و مسلک ... به هم شادباش بگوییم ، به بشریت شادباش بگوییم . برای طرح نو یی که کوروش " شهریار روشنایى ها " در انداخت ، دست بیفشانیم و مى در ساغر اندازیم .

کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد به همین مناسبت هفته ی کوروش را برگزار می کند و سرود سرفرازى انسان را سر مى دهد ، آرزو دارم که هم میهنان در هر کجا که هستند به ویژه در میهن ، این روز بزرگ انسانى را ارج بگذارند و به فرزندان خود اعتبار انسان و هستى را بیاموزند و یادآورى بکنند . این روز بزرگ را به همگان شادباش می گویم ، به ویژه به استاد دوستخواه که عمر خود را در ره شرف آدمی طى کرده و طى می کند .

 

روز ۲۹ اکتبر شاد و پیروز باد!

-----------------------------------------

* آنچه درون گیومه آمده، از کتاب من کوروش شهریار روشنایى ها، سروده ی ِ سیّد على صالحی است.

 

 

 

"}" title="Like this item" href="http://www.facebook.com/notes/touradj-parsi/%D9%83%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%89-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%AA%D8%AD-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA/545150658844628#" class="UFILikeLink">

مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مهر و دوستی


مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مهر

 ·

مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مهر

نگاهی دیگر به مهرو میتراییسم به مناسبت

شانزدهم مهر ماه  جشن مهرگان  

تورج پارسى

 

مهر یا میترا کیست ؟ خدایی پیش از زرتشت که مورد باور هندیان و ایرانیان بود . خدایی از دوران  پنداربافی ، خدایی که نیاز به قربانی داشت  .

 در سنسکریت : Mitraمیترااز ریشه می Mi  به چم یا معنای بستن که معنای کلی  آنچه که می پیوندد

 در اوستایی Mithra

در پهلوی : mitr  

پارسی امروزی Mitra یا mehr

در سانسکریت و اوستایی به معنای پیمان و همبستگی و پیوستگی دو یا چندین نفر.

درزبان  پارسی نیز محبت است ودوستی ، آشتی و پیمان .همین واژه در زبان روسی و لهستانی وارد و تبدیل به میرMirشده که به معنای صلح است ویکی از ساتالایت های روسی از همین نام برخوردارست .

مری بویس در تاریخ دین زرتشت رویه ۴۶می نویسد :  واژه میترا در اوستا به گونه ای آشکار معنایى شبیه قرار داد و توافق را مى دهد . آنگونه توافق که میان افراد نوع آدم حاصل می شود " ا. میله A.millet

با روشنى استدلال کرده که میتراى هند - ایرانى تجسم آن نیرویى است که در چنین قرار داد و توافق به ودیعت گذاشته مى شود "

در مجموع باید گفت که مهر خدای پیوستگی و همبستگی تیره های آریایی بود و وظیفه ی نگهبانی و سرپرستی پیمان را داشت .درمهر یشت ، مهر" دارای چراگاه های پهناورست " مالکیت چراگاه های پهناور "یادمان و یادآور دوره ای است که آریاییان گله دار بودند و نظام چوپانی حاکم بر تیره ها بود ، دوره ی گشت از چراگاهی به چراگاهی دیگر. البته در سرزمینی که زمستان پنج ماهه و تابستان هفت ماهه داشت می باید به دنبال چراگاه  از نقطه سردسیر به گرمسیرکوچیدو بالعکس ،ناگفته نماند که این رابطه ی طبیعی چنین حکم قطعی را پدید می آورد . دوره ی کوچ نشینی اجباری که پدیده ی نظام چوپانی است نیازمند به یک حساب و کتاب میان تیره هاست و همین حساب کتاب که امروزه آنرا برنامه ریزی می گوییم نیازمند به تعهد و پیمان فرد در برابر گروه و گروه دربرابر گروه است و در این رابطه مهر یا میترا که دارای چراگاه های بی شمارست با هزاران چشم  از پیمان نگهبانی می کند و دشمن پیمان شکنان است  . مردمان از ترس برای مهر قربانی می کردند . اما آنگاه که به سرزمین گرمتر کوچیدند و کشاورزی آغاز گشت و تولید کشاورزی کشت و کشت زار و شهر شهر نشینی را آفرید ، از قلمرو خدایان پنداری کاسته شد . آغازگراین دگرگونی آموزش های زرتشت است که در واقع  به دوران خدایان پنداری خاتمه داده شد اما در دوره هخامنشی با وجودیکه خود زرتشتی بودند ، دوباره میترا به شکلی در اوستا جا باز کردالبته با تغییراتی که آنرا به متن های زرتشتی همانند می ساخت .یشت دهم  و روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم سال به نام مهر است . مهر دیگر خدا به شمار نیامد  .   مرور زمان نه تنها از حالت مذهبی مهر کاست  بلکه می توان گفت که آن را در سایه قرارداد به طوریکه آغاز فصل شد و به پدیده ی چوپانی / کشاورزی تبدیل گشت .جشن یادمانی او برابر شدبا یکی شدن روزمهر و ماه مهر و پیروزی فریدون بر ضحاک یا بیوراسپ _ بنا بر گزارش فردوسی در شاهنامه و بیرونی در التفهیم وگردیزى در تاریخ گردیزی _ واینچنین  به آن معنایی دیگر بخشید ، معنایی که رنگ و لعاب مذهبیش زدوده شده ورنگ  و جلایی دیگر یافته بود. اگر امروز آنرا جشن می گیریم به خاطر این ویژگی است که در واقع این دیگر میترای نظام چوپانی زندگی مشترک هندیان و اقوام ایرانی نیست . اما مهر با ویژگى نگهبانى پیمان که شناسنامه ی چندین هزار ساله ی اوست ، امری  ماندگارست در فرهنگ ما به همین دلیل می باید گام به گام در تاریخ مراسم آیىنى اش را گرامى داشت و به فرزندان آموخت . بنا به گزارش هردوت از دوره ی هخامنشیان نام مهر بر نوزدان گذاشته می شد. در همین گزارش آمده است که  ایرانیان تولد خود را جشن می گیرند  وآنرا همچون مراسم اروسی با ارج و منزلت برپا می کنند  . امروزه نام های مهرداد ، مهرشاد ، مهر نوش ، مهربانو ، میترا میترادات و مانند اینها یادمانی است از دوردست تاریخ ایران  زمین .

 

ارج  پیمان در فرهنگ انسانی

 

عصر ما نه عصر خدایان پنداری است و نه زیر نظام چوپانی نان فراهم می آوریم اما نیاز می بیند با خرد امروزی به آناتومی پیمان و نگهداشت آن بپردازد   پیمان و ارج و نگهداشت آن در واقع در گروه راستی است . اگر آدمی در گزینش راستی یا دروج ، دروج را برگزیده باشد ، چگونه می توان از اوی کژ کردار و دروج گفتار انتظار آن داشت که پایبند به پیمان باشد . کسی می تواندبه این اصل وفادار باشد که گوهر راستین را برگزیده باشد .اعتبار و احترام به نفس پیمان ، امری است در قلمرو نیک پنداران . اینانند که حتا نباید" پیمانی را که با یک دروغ پرست بسته اند " بگسلند ، چراکه پیمان به نفس خود از اعتباری همه سو برخوردارست . همه سو نگری گامی است فراسوی کمال که در خور خردمندان نیکجوست .گزینش گوهر راستین ، جان و جسم را به پاکی وخرد آراستن است و در پی آن مسئولیتی بس بزرگ به گردن گرفتن ، که از آن گریزی نیست . برای دریافت این همه سو نگری و عظمت فکری بار دیگر بند دوم مهر یشت را مرور کنیم ، آنجا که اهورامزدا می گوید :

ای سپیتمان ،

مبادا پیمان بشکنی ،

نه پیمانی را که با یک دروغ پرست بسته ا ی ،

نه پیمانی را که با یک راستی پرست بسته ا ی ،

چه هردو پیمان است ،

خواه با دروغ پرست ،

خواه با راستی پرست .

 

مهر مترادف است با پیمان ، اگر مهر را عینی تر کرده و پوششی زمینی به آن بدهیم ، تداوم هستی و گسترش نیکی محض را در آن جلوه گر خواهیم یافت . مهرجلوه ای است از پیمان انسان با انسان ، پیمان انسان با محیط اجتماعی و طبیعی  ، دریک ژرف نگری انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستی خواهد بود . البته انسانی که گوهر راستین را برگزیده باشد .بنابر چه آمد " پای بندی به پیمان " آن چنان اصل مسلم و آشکاری است  که مترادف می شود با " آباد ی " و " پیمان شکنی " با " ویرانی  و ظلمت " مترادف می گردد .

" ا ی سپیتمان

 پیمان شکن نابکار سراسر کشور را ویران می سازد " مهر یشت

پیمان شکنی ، ویرانی است ، خدشه در تدا وم هستی است . ضدیت بنیا دین با گوهر راستین است . آب را آلوده ساختن و گندم سبز بریدن است . پیمان شکنی در معنای عام گناه است . این معنا را در راستای فرهنگ و ادب ایران زمین پیگیر شویم :

خداوند شاهنامه گوید :

چو " پیمان شکن " باشی و تیز مغز

نیاید زدست تو یک کار نغز

سعدی شیراز گوید :

در ازل بود که پیمان محبت بستند     

نشکند مرد اگرش سربرود پیمان را

حافظ همیشه معاصر ، نه تنها پیمان شکنی نمی کند ، بلکه بنابه سپارش پیر پیمانه کشش مى گوید:

"پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد! 

گفت: پرهیزکن از صحبت ِ پیمان شکنان

فایزشاعر دلسوخته ی دشتستان گوید :

رخ تو دلبرا مانند ماهه         

رخ من از غمت چون برگ کاهه

به فایز عهد یاری بسته بودی     

مگر نه عهد بشکستن گناهه

 

قول مردانه دادن بی گمان در همین راستا رواج یافته است هرچند که می نویسند در جمع مهریان زنان را نمی پذ یرفتنداما نکته ای را این قلم در اینجا عنوان می کند ، که مرد تنهامفهوم جنس مذکر راندارد ، بلکه واژه ی مرد پیوندی دارد با نام گیومرتن که نخستین  آدم یا انسان قلمداد می شود. پس قول مردانه درواقع پیمان انسانی یا قول و قرار انسانی است در نتیجه قول مردانه بیان یک تعهد انسانی است که شکستن آن به گفته ی فایز گناه یا به زبان سعدی "به آنکه سر برود اما پیمان نرود

". در آیین میتراحلقه نشان پیمان و اتحاد و هبستگی بود . چون پیمانی بسته می شد حلقه ای رد و بدل می گردید . نشان حلقه از ایران به اروپا رفت و کم کم نشانواره ای برای پیمان زناشویی گشت . به مهرسوگند یاد می شد و حتا در میان عیاران چنین سوگندی رایج بود . نمونه ای از این سوگند از کتاب سمک عیار نوشته ی فرامرز خداداد ارجانی یا ارگانی -ارگان یا بهبهان کنونی - که در اواخر دوره ی سلجوقی نوشته شد ه و با کوشش و بررسی استاد زنده یاد پرویز ناتل خانلری به چاپ رسیده  آورده می شود :آتشک خرم شد و در دست و پای سمک افتاد و گفت : بنده ام ، تو چه می فرمایی ؟ سوگند خورد به یزدان دادار کردگار ، به نور و نار " آتش " و مهر و به نان و نمک مردان و صحبت جوانمردان که آتشک غدر نکند و به خیانت نیندیشد . بی دلیل نیست که بیرونی در آثار باقیه درباره ى جشن مهرگان یا جشن پیمان و پیماندارى می نویسد : و این عید مانند اعیاد دیگر برای عموم مردمست و تفسیر آن دوستی جان است

 

مری بویس به نقل از کتزیاس پزشک دربار هخامنشی درباره ی جشن دوستى جان می نویسد : این تنها مـــــوقع سال است کـــه شاهــــــان پارس می توانند و حق دارند تا می توانند  شراب بنوشند .

 نیک مى دانیم که سرزمین ما سرزمین جشن ها بود ، سرزمین کار و شرکت در آبادانى جهان آنچنان که از در گذشت عزیزان مویه نمی کردند و کار را نسخه ی درد می دانستند . کار نشانه ی یک رابطه ی درست با طبیعت و زمین مادر است  . کار شادی آفرین است ، کار درفراز نشیب هاى تاریخ  به انسان معنا داد به همین دلیل  در راستای سال ۷۳ جشن داشتیم و چون سال نیز به دو فصل بخش می شد ، زمستان بزرگ و تابستان بزرگ - شایان نگرش است که در سوئد هم درگذشته سال به دو بخش تقسیم می شده است به نوشته ی آیین یلدا در فرهنگ گذشته ی سوئد ازهمین قلم رجوع کنید - مهرگان و نوروز از مهمترین جشن های آغازین به شمار می آمدند و هردو دارای آیین ویژه خود بودند . از اعتبار این دو جشن همگانی همین بس که دانشمندی چون بیرونی در گاه جشن های نوروزی و مهرگانی کارهای پژوهشی خود را تعطیل می کرد . شهرزوری در باره بیــــرونی می نویسد : دست و چشم و فکر او هیچگاه از عمل باز نماند ، مگر به روزنوروز و مهرگان و یا برای تهیه احتیاجات معاش  

تا دایم است جنبش گردون و آفتاب     

    تا واجب است گردش نوروز و مهرگان

                                    " مسعود سعد سلمان "

بر پیشانی مهر و مهرگان :

۱ - جشن مهر در واقع روز اول مهر بود -میتراکانا - که اعتدالین است یعنی برابر شدن  روز و شب.  چنانچه پیر توس هم اشاره دارد که مهرگان نخستین روز از ماه مهر بود

  همان اورمزد و همان روز مهر      بشوید به آب خرد جان و چهر

به گمانی از دوره ساسانیان جشن مهرگان به روز شانزدهم مهر که مهر روز نام دارد  می افتد وبواسطه هم خوانی نام روز و ماه جشن برگذار شد ه است .

۲ - پیروزی حماسی کاوه بوده  ، نام فریدون بر پیشانی داشته وباپرچم برافراشته ی کاوه ی آهنگرآذین یافته بوده است ، چنانچه تاجگزاری فریدون هم در همین روز سامان یافته است :

به روز خجسته سر مهرماه         به سر بر نهاد آن کَیانی کلاه

 ۳ - نشانواره ى پیمان و نگهبانی از پیمان  بوده  که یکى از برجسته ترین نقطه هاى عطف تاریخ  و فرهنگ بشرى است .

جشن خرمن ، جشن دهقان ، پیوند اروسى ، خوان و موسیقی مهرگانى نیز از ویژگى هاى جشن دوستى جان است که به بررسى آن می پردازیم :

مهرگان روز برگزاری جشن خرمن است .

بررسى سه گزارش از برنامه ی برگزاری جشن خرمن نشان می دهد که آیین کهن همچنان جسته و گریخته در روستاها و شهرها به عمر خود ادامه می دهد نخستین گزارش از شهرستان بهبهان است خوشه ها ی گندم و جو که شیره می گرفتند ، چشمان بازیاران نگران چشم شور رهگذران بـــــــــود تا آنگاه که داس بی امان بر کمرگاه ساقه های زرد و بلند جو و گندم قرار می گرفت . اگربرای رهگذری  بافه روی دست می گرفتند ، رهگذر باید به حرمت بافه دهشی نماید . مراسم خرمن کوبی چه در خانه و چه در کشتگاه توام باشادی و سپاسگزاری سرانجام می یافت . خرمن کوبی در خانه  شرکت کنندکانی داشت که بیشتر پسران و دختران جوان بودند .آنها با صدای دایره و تبنک بر روی بافه هابه پایکوبی می پردا ختند تا  گندم رااز کـــاه جد اکرده و همکاری خود را در گروه نشان دهند .  

 مراسم جشن خرمن که در واقع پس از پایان کار درو و خــــــرمن کوبی آغاز می شد معمـــــولا درکنا ررودخانه برگزارمی شد ، تا از اناهیتا مادر آبها نیز نیایش و سپاسی شود ، شاید بشود گفت این جشن به پاس و ستایش از ایزد مهر و ایزد آب است .

جشن خرمن مهرگان در سایت تاریخی گوهرتپه شهرستان بهشهر برگزار می‌شود.محمد عظیمی ـ مسؤول فرهنگی و هنری همایش و مدیر انجمن دوست‌داران میراث هوتو ـ هدف از برپایی این مراسم را شکرگزاری به درگاه ایزدی می داند  و مى گوید : در آیین زرتشت، مردمان کار و زراعت به شکرانه‌ی برداشت محصول و آرامش از سیرمانی خانواده تا سال زراعی دیگر، جشنی برپا می‌کردند و سفره‌ی برکت خود را بر دشت می‌گستراندند. جشنی که هم‌زمان با چینش دسته‌های پربرکت گندم و شالی و آغاز خرمن برپا می‌شد و مهر را در روز مهرگان می‌پراکند.  مهرگان از مهم‌ترین جشن‌های باستانی، اسطوره ا ی و فصلی محسوب می‌شود که در گذر ایام، اهمیت خود را از دست نداده و گویی حیات خود را از کشت و کشاورزی وام گرفته است. این آیین در مازندران و در روستاهای دور و بنه‌های کوهستانی البرز در میان گالش‌ها و کوه‌نشینان در لاریجان و رویان برگزار می‌شده است. در سال‌های اخیر، این جشن در روستاها و حاشیه‌ی شهرها نیز انجام می‌شود. با توجه به شرایط اقلیمی مازندران و کشت برنج که محصول پایه محسوب می‌شود، باید از سنتی دیرپا و پابرجا یاد کرد که با جشن مهرگان قرابتی مستحکم دارد. جشن مهرگان توزیع مهر و دوستی در میان مردمانی است که درکنار یکدیگر، برکت زمین را درو کرده‌اند و با شکرگزاری به آستان احدیت و استراحت زمستانی، چشم انتظار نوروز پربهار و زیبایی کار و تلاش می‌شوند.اجرای موسیقی مازندرانی، شعر طبری و مسابقه‌های مختلف ورزشی بومی مانند کشتی چوغه از جمله‌ی برنامه‌های این مراسم هستند.

مهرگان در کردستان

" آغاز پاییز کردی در مناطق عشایری ایران "گوران" و "قلخانی" و کوهپایه های "دالاهو" با جشن خرمن و برداشت محصول همراه است و بزرگترین جشن تقویم زندگی عشایری آنجاست. گفته اند که جشن مهرگان در کردستان،در دهکده "جاماز" رو به دشت سینه بازی در دامنه دلاهو برگزار می شود. زنان و مردان زحمتکش کرد دست در دست هم به پایکوبی می پردازند. در ایام این جشن، پرچم های سبز و سفید و سیاه بر فراز صخره ای بر افراشته می شود. بیرقهایی که راهنمای میهمانان به "قدمگاه" است. راه طولانی باید پیموده شود تا به "میعادگاه" برسند. تپه ها و دشتهای وسیع کردستان، حالا مملو از رنگ می شود، زنان،مردان و دختران،دسته دسته با لباسهای رنگی کردی و کوله بارهایی بسته بر پشت چهارپایان به سوی "میعادگاه" روانه می شوند. حالا این آسمان صاف و بلند کوهستان است که با صدای ساز و دهل، خدا را میزبان می شود.خلق را میزبان می شود... زنان، دیگها را بر اجاقها بار گذاشته اند.. آنها روی ساج های آهنی نان می پزند،جوانان اسب می تازند و مردان و زنانی هم دست ها در هم حلقه کرده و با ساز و دهل به پایکوبی و رقص مشغولند. عناصری، از بازار مکاره ای که در این روز برگزار می شود می گوید.« ... پای هر درخت،در شکاف هر صخره،دکانی است.عجیب اینکه معاملات بر اساس "پول" نیست و پول زیاد دست به دست نمی گردد. وقتی معامله انجام شد،می بینیم که به جای پول، جنس است که رد و بدل می شود.یک روسری به ازاء یک کاسه گندم،خرما در برابر یک کیل جو و...»آنگونه که محققان اشاره کرده اند در بسیاری دیگر از نقاط ایران از جمله سنگسر و شهرهای شرقی گیلان نیز همچنان آیین پاسداشت مهرگان انجام می گیرد. محققان، "علم واچینی" کوه نشینان شرق گیلان را هم همان جشن خرمن زرتشتیان ایران باستان پیش از حمله لشکر اسلام به ایران عنوان کرده اند. مراسمی که بعد از ورود اسلام به ایران رنگ مذهبی به خود گرفت.به گونه اى که ریشه تاریخى مراسم «قالى شویان» کاشان   نیز  پیوندى با مهرگان دارد "

 در پنجاه سال اخیر روز مهرگان  روز دهقان هم  به شمار آمد که البته مناسبت دارد " چرا که در زبان پارسی هخامنشیان  ماههای پاییزی مهر و شهریور باگیادی

Bagayadi

گفــــته می شد که معنای ساده ی آن چنین است که در این ماه زمین کشاورزی ( باغ ) را بایستی ورز داد" . به مناسبت آغاز سال تحصیلی و به صدا در آمدن زنگ مدرسه هانیز نام معلم به خود گرفت که آن نیز پسندیده است .شایان توجه است واژه مهرگان که معرب آن مهرجان است در کشورهای عرب زبان به چم جشن بکار برده می شود. در سفری که این قلم در سال 1995 به تونس داشت ، مهرجان هم چنان به چم فستیوال و جشن کاربرد داشت . در زبان بلوچی مهرجان به معنای پاییز بکار گرفته می شود .

 بی گمان مهرگان همچون نوروز روز پیوند زناشویى بوده است چنانچه هنوز در روستاها و برخی شهرستانها پس از برداشت محصول اروسى ها آغاز می شوند

موسیقی مهرگانی : این جشن هامی باید سرود و ترانه ویژه ای را هم دارا باشند ، در این موردآگاهی از دوره ی هخامنشی کم است اما در دوره ی ساسانیان با طنین ترانه های باربد جهرمی یا هراتی همره می شویم که برای نوروز جمشید ترانه های : نوروز بزرگ ، نوروز خردک ، نوروز خارا، باد نوروز ، سازیا ناز نوروز ، نوروز کیقباد و آیین جمشیدو ترانه های مهرگان ، مهرگان خرد و مهرگانی را در تاریخ به ثبت رسانده اند . البته مهرگان بزرگ پرده ایست و مهرگان خردک هم نام پرده ایست در موسیقی و هم نام ترانه ای .. گمان بر آن داریم که در رابطه با مهرگان می باید ترانه های دیگر هم موجود بوده است که شاید پژوهشگران موسیقی بتوانند در روستاهای ایران جای پایی را بیابند .  .نظامی شاعر می گوید

: چو نو کردی نوای مهرگانی    ببردی هوش خلق ، از مهربانی

خوان مهرگانی

مهرگان هم در ایران باستانی مانند نوروز سفره و خوانی داشت ، خوانی که نزد شاهان گسترده می شد تزییناتی داشت همچون خوان نوروزی . معمولا نانی بر خوان می گذاشتند که درون

Drun

نامیده می شد این نان گرد و کوچک ازآرد هفت نوع دانه پخته می شد ، افزون بر این نان، میوه

های تر و خشک ، شاخه های سبز مثل مورد ، بید و زیتون ، به و انار و سرو و گل و شکر و سکه روی سفره جا داده می شد و روی کناره های خوان مهرگانی نوشته می شد افزون بادا .

چون میترا شنل و کلاه سرخ دارد ، رنگ سرخ و ارغوانی از رنگ های بایسته ی مهریان است و به همین مضمون مولانا می سراید :

بهترین رنگ ها سرخی بود

وان ز خورشید است و از او می رسد

به همین دلیل در جشن مهرگان شاهان رخت ارغوانی می پوشیدند و تاجی که نشانواره ی آفتاب بود بر سر می گذاشتند ، به بزم می نشستند ، باده می نوشیدند و بار عام می دادند .

 

اما زرتشتیان ومهرگان : زرتشتیان مهرگان را جشن مهر ایزد می گویند. معمولا برای سفره  ی ارغوانی رنگ مهرگانی یا

Verdin

وردین مرغ یا گوسفندی بریان می کنند که آنرا اندوم

Endum

می نامند. روی این خوان ارغوانی یا سفره انواع اقسام میوه های فصل و گل ریحان ، لرک ، کتاب اوستا ، شاخه ی مورد ، شاخه ی سرو ، ترازو به نشانه ی داد وهم آهنگى واعتدال که همانا برابری شب و روز باشد گراداگرد  آتشدان و شراب می نهند . به همین دلیل است که مسعود سعد سلمان می گوید :

جام را چون لاله گردان ازنبید باده رنگ

وندرآن منگر که لاله نیست اندر بوستان

و بازدر جای دیگر تاکید بر نوشیدن می در روزجشن مهرگانی دارد ، چرا که آنرا آیین نیاکانی می داند :

به خوی و عادت آبا ،  به جمع  زایران  زر ده

به  رسم و سیرت اجداد جشن مهرگان  می خور

همچنین آیینه ، سرمه دان ، شربت و شیرینی گذاشته می شود و در یک کاسه ی آب  نیز سکه و آویشن می نهند و فضای خانه را با اسپند و عود وچوب های خوشبوکه درآتش می ریزند خوشبو می سازند . در نیم روز یا ظهر سرود می خوانند و در برابر آیینه به نیایش می ایستند . سرمه برچشم می کشند و می نوشند و آویشن و نقل و سنجد بر سر هم می ریزند و به هم شادباش می گویند و به هم هدیه می دهند . آنچه   دراین روز معمول است برای نامزدها وآنهایی که تازه پیوند زناشویی بسته اند هدیه می فرستند . اگر در این روز بچه ای به دنیا بیاید ، برنوزاد نامی از مهرو میترا و .....می نهند

 

نشانه های میترایی

استوره ها ، لالایی ها ی شب های تاریک بشرند ، شب های آغازین زندگی بشر، شب های پرسش های بی پاسخ ، شاید روز به گونه ای پاسخی می شد ! شگفت انگیزست که استوره ها در این عصر نه تنها رنگ نباخته اند بلکه در درنگ های تاریخ به یاری شتافته اند ، به همین دلیل از این منظر استوره ها را در عرصه ی هستی دیوان شعری می دانم به کهن سالی آدمی  . هنگامی که دریک لحظه در استوره شناسی تطبیقی باریک می شوم همرنگی ها را جاری می بینم ، یعنی شگفت زدگی   آدم این سویی با آدم آن سویی  در برابر نظام کهکشانی  خود پرسشی است . آسمان و پیرامون کتابی است با خطی ناشناخته که در ابعاد زمان ،  استوره ها پاسخ ها یی هستند باز هم رازگونه !

تخته سنگی کلان آبستن می شود ، میترا از دل سنگ زاده می شود ، عریان می آید با نشانه هایی رازواره ! خنجر ، کره زمین در دست . خوشه انگور ، پیکانی و .....گاه زایشش دو چوپان به باور می آیند که یکی مشعلی سوی آسمان دارد و دیگری به سوی زمین که بیانی از برآمدن " پگاه " و فرود  آنست " غروب " .

کشتن گاو نر:  بر کشتن گاو در آیین میترایی نیاز به درنگ است  تا راز سر به مهرش  آشکار بشود :

میترا به گاو نخستین هجوم می برد ، این نبرد تا خستگی گاو ادامه می یابد ، میترا گاو را در حالی که بر پشت ان سوارست به غار می برد ، گاو در هنگام درست پا به فرار می گذارد وبه چراگاهش در کوهستان  که میترا از آن آگاه نیست پناه می برد ،  خورشید میترا را از پناهگاه آگاه می سازد تا دگربار گاو را به دام اندازد ، این بار میترا با بی میلی خنجر به پهلوی گاو - زمستان -فرو می کند تا از خونش  تولدی دیگر در طبیعت حاصل آید که همان آغاز بهار یعنی رستاخیز طبیعت روی  بدهد !

در ادبیات پارسی گاو به " نفس " هم تعبیر شده است چنانچه مولانا می سراید :

گاو نفس خویش را زودتر بکش

تا شود روح خفی زنده به هش

سخن فرجامین را از استاد ریچارد نلسون فرای بازگو می کنم که این قلم نیز همین باور را دارد  " اماتا جایی که من می دانم، هیچ نقش برجسته ی میترایی - سنگ نگاره -شبیه به آن چه در درون مرزهای امپراتوری روم شناخته شده، هرگز در فلات ایران پیدا نشده است. ما چه در غرب ایران (فارس) و چه در شرق ایران، (از جمله در آسیای مرکزی) باید کوشش هایمان را بر یافتن بقایا و یادمان های نوع دیگری از مهرپرستی متمرکز سازیم " با تایید گفته ی استاد فرای به یاد می آورد که در سال ۱۳۴۸ دیداری از سنگ نوشته ی تنگ سولک یا تنگ سروک  واقع در لکک بهمئی کهگیلویه داشتم بر خلاف آنچه که شنیده بودم هیچگونه اثری از مهریان در آن نبود بلکه بنا به گفته ی پروفسور هننیگ : نقوش برجسته و کتیبه های صخره های تنگ سروک مربوط به تاجگزاری شاهان الیمایی است....

گردونه ی مهر  یا Swastika

سواستیکا واژه ای است سانسکریت ( سو به چم خوب و خوش . استی یا هستی ) به معنای خوشبختی که در ایران  به گردونه ی مهر یا میترا نامور بود .گردونه ی مهر  در غرب با نام صلیب شکسته شناخته شده است ، نازی ها آنرا سمبل نژاد پرستی های خود خود قرار دادند .  !

نشانواره ی گردونه مهر را درفرش های ایرانی ، بر گردن بند ، فلزات ، بر  درهای چوبی خانه های ابیانه ، حتا در کاشی کاری های مسجد جامع شهر یزد  می توان دید ، در ایلات لر ممسنی مانند بلوک جاویدی ، دشمن زیاری، بکش و رستم که معروف ترین هنرشان گبه بافی است از جمله نگاره هایی که می بافند گردونه ی خورشیدست .

مهریان گردونه ی مهر را بر بدن خود  داغ یا خالکوبی می کردند و این در واقع کارت شناسایی بشمار می آمد ، در شعر حافظ رد پایی از این آیین بجاست ؟

یادباد آنکه نهانت نظری با ما بود        رقم "مهر

  mohr "

تو بر چهره ی ما پیدا بود

از آخشیج ها اتش نماد زمینی مهر است ، از فلزها طلا یا زر ،از رنگ ها سرخ و زرین

مولانا می سراید :

بهترین رنگ ها سرخی بود

وان ز خورشید است و از او می رسد

به همین دلیل سپاهیان جامه سرخ می پوشیدند چرا که وابسته به مهر ند .، از گل ها دوازده پر ، نیلوفر آبی یا لوتوس یا گل آبزاد ست .

"در فرهنگ ایران باستان، نقش این گل را حاشیه پیاله طلایی املش، روی سفال نقش‌دار سیلک، بر دسته خنجر لرستان و … می‌توان دید.

گل نیلوفر را در تخت‌جمشید  بر بدنه کاخ آپادانا، در دست بزرگان ملل، در حاشیه لباس هخامنشیان و بر روی پایه ستون‌ها .در زمان هخامنشیان این گل دربرگزاری آیین ها کاربرد داشت گل نیلوفری که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت‌جمشید (در نقش بار عام) دیده می‌شود، نماد صلح و زندگی بوده است.

افزون بر این در تخت جمشید ریتونی‌هایی پیدا شده‌اند که نقش این گل بر روی آن‌ها بکار گرفته شده است "

از درختان سرو، نخل و کاج از حیوانات شیر نشانواره های  مهرند .در مراسم دینی مهریان خروس سپید به میترا پیشکش می شد .ا

برآیند این نوشته :

جشن های ایرانی آیین بودن ، شدن ، زیستن و پافراگذاشتن است . انسان چنین اندیشه ای در چنبره ی زندگی دست بسته نیست ، "حال " را درگرو  " فردا " نمی گذارد ، بلکه " حال " را خردمندانه نردبان " فردا " می سازد . خوی آفتاب آنچنان که ادیب پیشاوری ترسیم می کند برای همگان خواهانیم :

بیاموز خوی بلند آفتاب             به هرجا که ویرانه بینی بتاب

مهرگان شاد و پیروز باد

 

سرچشمه ها :

 

۱_اوستا ، کهن ترین سرودها و متن هاى ایرانى ، گزارش و ویرایش دکتر جلیل دوستخواه ، چاپ یازدهم  تهران

۲ـــ   بیرونی ، آثارباقیه ،ترجمه اکبر دانا سرشت  سال 1352 انتشارات ابن سینا

۳ـــ  فرهنگ دهخدا

۴ــ مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت ، ترجمه همایون صنعتی ،فروردین 74 ،انتشارات توس

۵ ــ بیرونی ، التفهیم ، به تصحیح همایی ، موسسه نشر هما 1367

۶ــ گردیزی ، تاریخ ، به تصحیح عبدالحی حبیبی  چاپ اول 1363 ، دنیای کتاب

۷ ـ مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت جلد دوم هخامنشیان   نوروز 1375 ، توس

۸ - Mary Boyce , Mithraic studies Vol 1, p. 106

 http://www.iranonline.com/festivals/mehregan-english/index.html    

http://robo.vatanblog.com/-7282

http://www.vista.ir/?view=article&id=258527 دکتر نازیلا دیابی

http://www.carpetour.com/fa/part.asp?AID=13897&p=

http://www.forum.98ia.com/t57600.html

http://www.google.se/imgres?imgurl=http://i29.tinypic.com/1675d28.jpg&imgrefurl=http://etehadeiranian.blogfa.com/cat-12.aspx&usg=__4UUh8TwubfWrCQRT5b5zBsZFnrY=&h=1600&w=1200&sz=370&hl=sv&start=126&sig2=_TuQT6K96Fvl6ged-5pf6w&zoom=1&um=1&itbs=1&tbnid=9gs2rLMe7defbM:&tbnh=150&tbnw=113&prev=/images%3Fq%3D%25D9%2586%25D9%2582%25D8%25B4%2B%25DA%25AF%25D8%25B1%25D8%25AF%25D9%2588%25D9%2586%25D9%2587%2B%25DB%258C%2B%25D8%25AE%25D9%2588%25D8%25B1%25D8%25B4%25DB%258C%25D8%25AF%2B%25D8%25AF%25D8%25B1%2B%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25B4%2B%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C%2B%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2586%25DB%258C%26start%3D120%26um%3D1%26hl%3Dsv%26sa%3DN%26rlz%3D1G1GGLQ_SVSE260%26ndsp%3D20%26tbs%3Disch:1&ei=4vegTMz3DobqONKwrNIC

http://www.google.se/images?q=%D9%86%D9%82%D8%B4+%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%86%D9%87+%DB%8C+%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF+%D8%AF%D8%B1+%D9%81%D8%B1%D8%B4+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C&um=1&hl=sv&rlz=1G1GGLQ_SVSE260&tbs=isch:1&ei=4vegTMz3DobqONKwrNIC&sa=N&start=140&ndsp=20

http://www.aariaboom.com/content/view/1436/192/

 

"}" title="Like this item" href="http://www.facebook.com/notes/touradj-parsi/%D9%85%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%B1/534786333214394#" class="UFILikeLink">Like · · · Share · Delet