دکتر داریوش کارگر هم رفت !! چه تلخ است


دکتر داریوش کارگر هم رفت !! چه تلخ است

یک ماه پیش با وی دیدار داشتم .چندین نوبت هم زنگ زدم که موفق به تماس نشدم ، هفته پیش  خبردار شدم که حالش چندان رضایت بخش نیست با بانو گیتی همسرش تماس حاصل شد و بناگردید روز جمعه گذشته دیداری داشته باشیم آماده بودم که آقای عقیلی برسد که به اتفاق نزد داریوش برویم شوربختانه زنگ زدند که امروز میسر نیست صبر کنید ! و امروز خبردار شدم که داریوش هم رفت ! داریوش کارهای ناتمام زیاد داشت اما مرگ عجله کرد .به بانو گیتی زنگ زدم سکوت مان بسیار تلخ بود ! به فروهرش درود می فرستم و همدردیم را با گیتی بانو ،فروغ و مزدک و همکاران دانشگاهی اعلام می کنم. تکیه کلام داریوش هنگام خداحافظی " زنده باشید " بود   با مهر همیشگی تورج پارسی

همنایش شاهنامه دانشگاه اپسالا از سمت راست من هستم ، دکتر داریوش کارگر ، پروفسور اشک دهلین ، بانو گرد آفرید ، پرفسور دیک دیویس، پرفسور چارلز ملوویل ، پرفسور رحمان

آواز حزین آن پرنده سرگردان


آواز حزین آن پرنده سرگردان


آواز حزین

تورج پارسی

آواز حزین آن پرنده سرگردان

مرا به وادی

نا ایمنی کشاند

و حسرت دست هایم

ابر سمج لحظه ها را بارانی کرد .

پاییز۱۹۸۷

پیشکش به استاد شجریان


پیشکش به استاد شجریان

پیشکش  به استاد شجریان

شب میهن

تورج پارسی

بخوان تا این "شب میهن  "

شود کوتاه و کوتاه تر

که در هر واژه و گامت

 نهانست صبح امیدی

جون دوهزار ده  ویرجینیا

 

 

شب میهن

در پیاده رو غیر هندسی جهان

در پیاده رو غیر هندسی جهان

تورج پارسی

چه نگاه تلخ و خسته ای دارد
آن دخترک با رخ زیبا و چرک آلودش
در پیاده روى غیر هندسی جهان ،

چه التماس می کند
بغض آلود 
بی صدا و اشک آلود
تکه نانی از تنوری
با دستی به مهر
که لالاییش  بخواند .

وه چه خور خوری می کند
وجدان خواب آلود آدمی
در قلب بی تپش پیاده رو روبرو.

انسان در چهار سوی رسوایی
روی طناب پلاسیده ی " اخلاق " موعظه  می کند
و دخترک نان را
و مادر را به خواب می بیند  .

فوریه  ۲۰۰۲ ویرجینیا

وحشتم از پاییز ست

وحشتم از پاییز ست


تورج پارسی


درخت راز را
پشت برگ هایش پنهان کرده است
و تو نیاز را
در حجمی به گستره ی سکوت
وحشتم از پاییزست.


مارس دوهزار چهار