" آواز بانو "

" آواز بانو "

 

تورج پارسی

 

به راستی " آواز بانو

"

واژه چه گناهی کرده است

که نباید با خیال راحت از کوچه بگذرد

چرا با جاروب به جانش می افتی

یا در هاون آنرا می کوبی

 واژه ها از تبار باران و آفتابند

باورنداری از کشت زاران بپرس .

بگذار واژه ها

بن بست ها  را بگشایند

تا جهان عبوس نباشد

و بر در هر خانه  گل سرخی به رنگ لب هایت

آوویزان شود " آواز بانو

"

چهاردهم مه دوهزار ده

از شماتت پیاده رو می گریزم


از شماتت پیاده رو می گریزم

از  شماتت پیاده رو می گریزم

 

تورج پارسی

 

شاید برگ ها ی زرد و سرخ

زیر پا ی رهگذران

 نفرین می کنند خزان را

درختان در چشمانم جاریند .

به تو فکر می کنم بانوی  دور و دورتر

به تو

هوا ابری است همچون دل من

و چشمم  بی دریغ می بارد  ،

و حتا می نالد درد ویرانه های فردا را

از شماتت  پیاده رو می گریزم

کفش هایم  هیاهو می کنند

کلافه می‌شوم

باز به تو فکر می کنم بانو ی دور و دورتر

به یاد سیمفونی ایامی می افتم

که در کنار آن همه افق  باهم گوش می کردیم

از  شماتت پیاده رو می گریزم

کفش هایم هیاهو می کنند  .

توفان بر سرزمینم سایه انداخته است

و چشمم  بی دریغ می بارد  ،

و حتا می نالد درد ویرانه های فردا را .

پنجم اکتبر دوهزار دوازده اپسالا/سوئد

پایان من آغاز دیگریست


پایان من آغاز دیگریست

·

 

               پایان من آغاز دیگریست

به  رهروان آزادى

 

تورج پارسى

 

 لنگان و استوار آمد

در پای دار ،

محکم چو دماوند سرفراز،

چون فاتحی به یکایک نگاه کرد ،

با خنده اش  ،

تحقیر کرد خیل هراسان گزمه را .

شهر سکوت ،

با آخرین کلام او ،

رنگ دگر گرفت :

پایان من آغاز دیگریست.

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>.

تاریخ سرایش ؟

شوربختانه امروز مصدق هم مبتلای شیفتگانش و هم مبتلای مخالفین یا غ


شوربختانه امروز مصدق هم مبتلای شیفتگانش و هم مبتلای مخالفین یا غرض ورزان است

 ·

دیروز ارجمندی از ره مهر عکسی فرستاد و نظرم را خواست . در این عکس مردی بر زمین خم شده پای شاه را می بوسد ! به عکس خیره شدم شاه آشکارست اما بوسنده ی کفش ناآشکار ! البته عنوان شده است که این فرد چاپلوس دکتر مصدق باشد ! آنگاه که به عکس خیره می شوم مصدق را در تاریخ چنین نمی بینم ، او کسی است که مخالف رژیم سلطنت نیست بلکه مخالف دخالت شاه در امور مملکت است به زبان دیگر با استناد به قانون اساسی : شاه باید سلطنت بکند نه حکومت !

حرف مصدق بیانی از قانون اساسی است . اگر این مرد که مصدق باشد پابوس بود و..... چرا نگذاشتند  دست کم در انزوا نمیرد و ........؟

شوربختانه امروز مصدق هم مبتلای شیفتگانش و هم مبتلای مخالفین یا غرض ورزان است ، مصدق هم مانند انسان های دیگر تاریخ مورد داوری تاریخ قرار می گیرد و در داوری تاریخ نه شیفتگان اثر دارند و نه غرض ورزان . امروزه روز شوربختانه " پرونده سازی " در رخت "مستند سازی "همه جا همچون سیل راه افتاده است . تنها کافی است که چراغی روشن بشود تا بتوانیم آگاهانه ببینیم ، بشنویم ، بخوانیم و بیندیشیم . با مهر همیشگی

دوباره یاد تو آمد کنار من بنشست


دوباره یاد تو آمد کنار من بنشست

·

یاد تو

تورج پارسی

 

دوباره یاد تو آمد

کنار من بنشست

نگه به دیده ی من دوخت

در سیاهی شب

.