پندار نیک درست است یا اندیشه ی نیک ؟


هم میهن ارجمندی نامه ای خدمت استاد دوستخواه فرستاده و پرسشی را مطرح ساخته ، از آنجایی پرسش و پاسخ راه گشاست هر دو یک جا می آورم در اینجا از دکتر دوستخواه با مهر همیشگی سپاسگزاری می کنم : تورج پارسی
جناب استاد دکتر جلیل دوستخواه
سلام
اینجانب مشغول تدوین کتابی در مورد زرتشتیان هستم. می خواستم دیدگاه جنابعالی را در مورد شعار زرتشتیان (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک) را در کتاب بیاورم. به این معنا که آیا این شعار، ویژه ی دین زرتشتی است؟ ریشه ی اصلی این شعار چیست و کجاست؟
سپاس فراوان.........
***
درود.
هم میهن گرامی،
نخست این که پندار نیک، غلط رایجی به جای اندیشه ی نیک است و سبب رواج آن هم آسانی ی تلفظ پندار به جای اندیشه و هم آوا بودن آن با گفتار و کردار و بی دقتی در مورد معنای منفی ی آن (= وَهم / خیال ≠ اندیشه) بوده است.
دوم این که این سه کوتاه سخن ِ درخشان و زرّین، گوهر ِ همه ی اندیشه و گفتار انسانی و والای زرتشت در گاهان گرانمایه ی او و یادگاری از فراسوی هزاره هاست و گرچه بیشتر کاربُرد آن از سوی زرتشتیان است؛ امّا تنها ویژه ی آنان نیست و نماد اندیشه و فرهنگ همه ی ایرانیان نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار، به شمار می آید.
کامیاب باشید.
بدرود.
ج. دوستخواه

نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد


نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد ! م . امید
ششم فروردین نوروز بزرگ یا زادروز زرتشت
تورج پارسى
سخن از انسانى است که در دور دست ترین نقطه ى تاریخ ایستاده اما در اندیشه، معاصر ماست !
او کسى است که نخستین بار درست گوش کردن ،اندیشیدن ، خرد ، گزینش آزاد راه و مسئولیت شخصى را مطرح ساخت ، سرودش نو آیین بود !
عصر، عصر خدایان پندارى است ، عصرى که خشنودى خدایان راتنها با قربانى کردن چهار پایان و حتا انسان باید به دست آورد. خدایان برده دارانى خود کامه بودند که پیشکارانى زمینى داشتند ،تکیه ى او بر خرد ، ارج انسان و مسئولیتش ، آهنگى تازه بود ، آهنگى که در آن انسان معنا داشت و بر همان معنا معتبر مى نمود !
در نگاه او انسان - زن و مرد - فرمانبرمحض نیست ،چرا که انسان مى اندیشد ، مى پرسد و پاسخ مى خواهد .
او ستیز با تاریکى نکرد بلکه چراغ برافروخت تا ازقلمرو تاریکى بکاهد ، تاریکى که مجالى گسترده دارد.
او باور دارد که هر کس باید باور خویش را به آزادکامى بپذیرد
او دروغ و اندوه را ، تباهى جهان و راستى را بهترین نیکى و خرسندى مى داند و بر این پایه کار و کوشش با منش نیک را شادى ، آبادانى و روشنایى می خواند
او انسان - زن و مرد - را رونده ، پویا ونوآور مى بیند به همین سبب با آموزش خود در انتظار سپیده دمى است که با کوشش جمعى و خیر همگانى جهان را خرم و همواره آبادان ببیند.
خواست او ساختن جهانى نو است ، تازه گرداندن جهان . زدودن کهنه گى و فرسودگى است که آنهم از روى خرد و دانش و کوشش و کار سامان مى یابد این اصل آنچنان از اهمیت برخوردارست که چندین و چند بار برآن تکیه کرده است
او برانگیزاننده اندیشه است، تا انسان - زن و مرد - در تبلور اندیشه به آزادگى برسد
به همین سبب او در اندیشه جارى است و این قلم او را جاودانه مى داند و زادروزش را در یکایک واژگانش مى بیند واژگانى که در پرتو " منش نیک جهانى زایا و بارور " آرزو مى کنند
فرخنده است او که : نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد

آواز ی در جاده های بویر احمد در رنگ و روی " نوروز همیشه پیروز

آواز ی در جاده های بویر احمد
در رنگ و روی "  نوروز  همیشه پیروز "
 تورج پارسی
خورشید دخت !
بلندای رویایم ، به هزار نغمه و کرشمه برفتی ،
به ساز و ناز بیا ،
شاداب ، آبروی زمانه ،
به ضرب آهنگ نفس شهنا،
ترانه های همیشه آبی هزاره ی عشق را ،
در رنگ و روی "  نوروز  همیشه پیروز "
باز خوان ، باز،
تا دوباره در کویر دل تنهای من ،
زندگی جوانه زند .
خورشید دخت !
رویای همزادم ،
رخ به گلاب شور ،
و زلفان به " نرگس  " بیارا ،
و دشت رنگین رخت بویر احمدیت را لفک * بده
تا قلب من به آرامش " چشمه ی بلقیس " برسد ،
شاداب به هزار نغمه و کرشمه برفتی ،
به ساز و ناز بیا ....
خورشید دخت !
داد و بیداد دلم ،
اسپند بر آتش ، گلاب و آینه بردست ،
در کوره راه انتظار چشمپای توام ،
به هزار نغمه و کرشمه برفتی ،
به ساز و ناز بیا ،
و در رنگ و روی "  نوروز همیشه پیروز "
بخوان آن ترانه را ، بخوان " رختخواب مرا مستانه بنداز "
بخوان  تا " در پیچ پیچ ره میخانه " دوباره رها شویم
بخوان شاداب دل آسوده ام کن ،
آبروی سبز زمانه .....
اپسالا / سوئد ۱۹۹۷
***
* شهنا = سرنا
*لفک lafk = زنان بویراحمدی و قشقایی دارای رخت  رنگینی هستند که از گذشته های دور مانده ، رخت شان خود دشتی بهاری است،   در راه رفتن حرکتی موج دار به تنبان و شلیته داده می شود که سکه های دوخته شده به رخت نیز هم  ساز می شوند.
* چشمه ی بلقیس در چرام ، بویراحمد گرمسیر واقع است
* در یک سفر پژوهش دانشگاهی در کنار همین چشمه مهمان زنده یاد اسکندر خان چرامی بودم.


شادباش های نوروزی و نوروزی یک آبادانی با ذوق

شادباش های نوروزی و نوروزی یک آبادانی با ذوق
 یکی از دانشجویان سابقم  نکته مهمی را پیش کشیده بخوانید و داوری بکنید !!
در این چند روز دوستان و دانشجویان پیشین و خانواده ام از راه فیس بوک ، تلفن ، ای میل و اس م س مرا با مهر نوروزی نواخته اند ، یک کارت تبریک هم به دستم رسید که خیلی خشنودم ساخت ، کارت تبریکی از ایران بود که با پست رسیده بود .
ای میل نوروزی یکی از دانشجویان سابقم که اینک باشنده امریکا است  بسیار بسیار مرا به خنده ی بلند و طولانی واداشت به گمانم اگر بشنوید شما نیز سرشار از مهر این هم میهن " آبادانی " خواهید شد . البته او آهنگ این را دارد که در گاه نوروز شادمان باشیم !
پس از احوال جویی : نوشته است سر انجام به این نتیجه رسیدم که پژوهشم را منتشر کنم نخستین رفرنسم پدر خدا بیا مرزمه که همیشه از قول پدر و پدر و پدر و پدر و پدر و پدر و پدر خدا بیامرزش می گفت که آبادان اولش " قاره " بوده ! و دوم اینکه شهر آبادان مال دوره سنگ نتراشیده است !
سنگ نتراشیده یا به گفته ی شما در درس تاریخ و فرهنگ " پارینه سنگی Paleolithic "  صحبت دو نیم ملیون سال پیشه که مردم عادی هرگاه می گویند " سر به فلک می زنه " منظور همون دوره سنگ نتراشیده است . حال اگر ما این مطلب مهم و جدی را در کمال متانت و تقوا  در یک جمع بگیم فوری می زنن به خنده که بازم لاف آبادانی ! من برای شما فرستادم چون می دونم استاد شما نمی خندید پوکی به پیپ تان می زنید / نمی دانم هنوز پیپ می کشید یادش به خیر بوی توتون هاف ان هافش /  و می گید برو روش کار بکن تا ترم بعد  !!!!

استاد زنده یاد ایرج افشار که خود معنای " کتاب " بود

استاد  زنده یاد  ایرج افشار  که خود معنای " کتاب " بود
این مرد پر تلاش ، پژوهشگر ، کتاب شناس ، مورخ ، ایران شناس ایران دوست که در گردشگری چه در ایران و برون
مرز همواره سعی دارد برگی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین بیفزاید ، درباره اش نوشته شده است که : اهل مدح و قدح، تعارف و وقت گذرانی نیست. روح معتدلش اجازه نمی دهد واله و شیدا شود و خردمندی در گفتار و کردار او هویدا است. بی تکلف، هوشمند و واقع بین ایام را می گذراند. پست و بلند زمانه را به هیچ می گیرد. . این ویژگی ها که بر شمرده شد درخوراوست ، درخور آدمانی چون ایرج افشار که شرف کتاب و قلمند .در پایان باید افزوده شود که در سال ۱۳۰۴ دو رویداد خوب در خانواده ی دکتر محمود افشار به وقوع پیوست که یکی زایش ایرج و دیگری زایش ماهنامه ی آینده است. این دو رویداد در گسترش فرهنگ و ادب ایران زمین تعیین کننده بوده و هستند.
پاره ای از نوشته ی این قلم در ایران شناخت
http://iranshenakht.blogspot.se/2006/02/237.html