کاش می شد از این سیاره می رفتیم


کاش می شد از این سیاره می رفتیم !


تورج پارسی


پنجم جون دوهزار چهارده


دیروز من بودم و نگاهت
که  تبسمی است صبور در سایه سارهای زندگی ،
دیدم که کلمات خسته و بی گهواره ،
پر لکنت و محزون
پر حیرت و سرگردان
بر دوراهی ها مانده اند ،
کاش می شد از این سیاره می رفتیم
دیروز همین را به تو می گفتم ،
و در کنج چشم بارانیم نگاهت می کردم
کاش می شد از این سیاره می رفتیم
آوازی از دور به گوش می رسد :
 blive me

گرمای امروز بیست و هشت درجه و کلامی از امیر متین اصفهانی

گرمای امروز بیست و هشت درجه و کلامی از امیر متین اصفهانی
تورج پارسی
چهار شنبه نهم جون دوهزار چهارده / اپسالا
یک روز مشغول آشپزی بودم ، کامپیوتر را هم روشن بود ، حضرت امیر متین اصفهانی سر و کله اش در چت روم پیدا شد ، گفتم امیر متین  مهمان دارم آشپزی می کنم هم اکنون وقت ندارم  ، پرسید غدا درست کردن بلدی ؟ پاسخ دادم نه آن چنان !! اما روی غذا ها برچسب می زنم با این عبارت : مسئولیت خوردن خوارکی ها  پای خودتان است  از ما گفتن  خیر پیش !!!! این رند اصفهانی نوشت  :‌ استادم دانا و عزیزم یه وقت نمک ازدستت در نرود که مجبور بشی با شیرینی جبرانش کنی آنهم پولکی اصفهان !!!!  از خنده به اوج رسیده بودم ، نمک هم نمک اصفهانی بی گمان !
امروز با هوای غیر قابل تحمل بیست و هشت درجه اپسالا و سی درجه شما ل سوئد به یاد پند حکیمانه ی حکیم اصفهان افتادم : نمک از دست هوا در رفته  در واقع !
 آفتاب در این نقطه قطبی مایل می تابد و خوب خوب هم سوازند که شوربختانه پولکی اصفهان هم چاره رسانش نیست . البته گرمای این چنینی آن هم در این نقطه قطبی برآیند تغیرات نامناسب محیط زیست است .با مهر همیشگی

هوای داغ !

هوای داغ و ...
دوشنبه هفتم ماه جون دوهزار چهارده
گرمای مورد نیاز رسید و مردمان تن به آب و آفتاب می دهند ، امروز پیاده رفتم تا محل ورزش ، خوب بود تنی هم به آب دادم از انجا که زدم بیرون گفتم پیاده بر می گردم خونه برای ارزیابی گرما ، خوب بود سرمای زمستانی بدن را جا به جا می کرد . رسیدم خونه دلم می خواست که با عرق کاسنی یا بهار شربت درست بکنم که مفرح جان بشود اما نداشتم گلاب میمند را  که از مغازه کرد گرفته بود در پارچی که  نووه ها هدیه کرده بودندبا آب ُ شکر همخانه ساختم در یخچال جا دادم که سرد بشود  باشد که مفرح ذات گردد . یادی هم از بیژن جان سمندر بکنم و سفره شیرازش :  تاره ی پر از یخ و قرابه ی عرق
شیریب بیریز، یخا کنه تق و تق
نسترن و گاوزبون و شاتره
کاسنی و اترج و بهار بهتره
راویان می گویند : عرق نسترن گرم است
عرق گاوزبون ، گرم است
عرق شاتره گرم است / شاهتره مراد داد کتی ها کتی نه
عرق کاسنی خونوک است / خدمت کیسه صفرا می رسد /
عرق اتروج گرم است هوای روده را خالی می کند !
عرق بهار دل شکسته را ترمیم می کند با گرمایش !!!
هنگامی که در این گرما به زنان ایران  فکر می کنم که زیر اخیه برادران و خواهران  بسیار مهربان گشت ارشاد و... هستند و  می باید برای حفظ ناموس آکبند تو غب گرما چادر و‌چاقور بکنند منگ می شم داغمه می بندم به راستی !

امروز بیست و پنج درجه گرم شد !

امروز بیست و پنج درجه گرم شد !


تورج پارسی


چهارم جولای دوهزار چهارده / اپسالا


امروز تابستان بود یک تابستان خوب و گرم ، فردا چه خواهد شد به قول خیام : نه تو دانی و نه من !!!
به هرروی با دوست سوئدی گشتی زدیم از کنار مزرعه زیبای گل های  raps
که رد شدیم این عکس را گرفتم .
از دانه های این گل ، روغنی گرفته می شود که در پخت و پز  بکار برده می شود و تا گرمای سد و هشتاد درجه هم دوام می آورد .
Rapsolja / rapseed oil / colza oil
به هر روی امروز تابستان خوبی بود فردا  نه تو دانی و نه من ! شاید زمستانی سبز باشد !!!!