ماجرای اختلاس بزرگ سه هزار میلیارد تومانی را که یادتان هست؟


Touradj Parsi shared محمد درویش's photo.
ماجرای اختلاس بزرگ سه هزار میلیارد تومانی را که یادتان هست؟
حال اگر برایتان بگویم که یک نماینده مجلس گفته است: آن ماجرا را رها کنید! چه می‌گویید؟
اگر بدانید کشوری که فقط 200 هزار نفر جمعیت دارد و بزرگی‌اش به یک صد و شصتم ایران هم نمی‌رسد، توانسته دو نیم برابر ایران از منابع گازی مشترک در پارس جنوبی را به خود اختصاص دهد؛ آنگاه دیگر حیرت نخواهید کرد که چگونه قطر می‌تواند میزبان جام جهانی فوتبال شود!
داشتم فکر می‌کردم که ما فقط 15 برابر جمعیت کشور قطر را در دانشگاه‌های خود مشغول به تحصیل داریم ...
و داشتم فکر می‌کردم که ما هم طبیعت بکر عسلویه و پارس جنوبی را نابود کردیم و هم غرورمان را در برابر آن 200 هزارنفر در ارزان‌ترین شکلش به حراج نهادیم! چرا؟
چرا باید اجازه دهیم تا ماهانه قطری‌ها 3 هزار میلیارد تومان از سرمایه‌ی ملی ما را در روز روشن چپاول کنند؟
مگر بیابان‌زایی شاخ و دم دارد؟ آیا این نامدیریتی آشکار خود مصداق بارز اُفت کارایی سرزمین در وطن نیست؟
http://www.pgnews.ir/showpage.aspx?id=38260&template=print
·o

    • Touradj Parsi سرواران ارجمندم به آنچه که از سوی کارشناسان دلسوز به آگاهی تان می رسد شما نیز بنا به مسئولیتی که در برابر میهن دارید آنرا باز نشر بدهید تا بشود جلو فجایع را گرفت. ازیاران ارجمند خواهش می کنم در پخش این آگاهی ها بی تفاوت نباشند باز نشر بدهند . با مهر همیشگی
      about a minute ago ·

و سرانجام آنچه نباید رخ می‌داد، داد ...

و سرانجام آنچه نباید رخ می‌داد، داد ...
زیرا اینک خبر رسیده که ابعاد غارت سفره‌های آب زیرزمینی و فرونشست زمین در ایران به جایی رسیده که عقوبتش می‌رود تا بنیان کهن‌زادبوم‌ترین و ارزشمندترین پاره وطن، یعنی تخت جمشید و نقش رستم را گرفته و این بناهای یگانه را که هیچ عاملی در طول 2500 سال گذشته نتوانست از میان بردارد، از میان بردارد!
حدود 2 سال پیش بود که هشدار دادم، کاری که نسل امروز ایرانیان با اندوخته‌های آب زیرزمینی‌شان در طول 30 سال اخیر انجام داده‌اند، هیچ معنایی ندارد جز آن که نامش را بگذاریم: تاراج ذخیره هزارسال آب در طول 30 سال!
حالا ابعاد فرونشست زمین نه فقط جنوب تهران، دشت قهاوند و کبودرآهنگ همدان، یزد، طبس، کرمان، اصفهان، فارس و آبی بیگلو در اردبیل را فراگرفته، بلکه آرام آرام دارد پارسه را هم از ما می‌گیرد! چرا که بیشترین نرخ فرونشست زمین اینک در استان فارس رخ داده است؛ جایی که افتخارش این است: بیشترین رکوردار تولید گندم در بین 32 استان کشور است؛ اما هیچکس از آنها نپرسید که این افتخار را با چه ننگی معامله کردید؟!
یادمان باشد:
زمین که نشست کند، کار تمام است و آخرین مرحله در بیابان‌زایی رخداده است. اگر می‌خواهیم کاری بکنیم، باید پیش از فرونشست بجنبیم.
http://www.asriran.com/fa/print/194196

نمونه ای از ادبیات غیر مکتوب افغانستان و ترانک های بی نام و نشان

‎....
در سفر رنجی به خود مده
من دختر افغانم
به نام تو خواهم نشست

لَندی
*******
لندی ؛ نمونه ای از ادبیات غیر مکتوب افغانستان و ترانک های بی نام و نشانی است که سرایندگان آن بیشتر زنانی هستند که گمنام مانده اند. لندی هاکه بسیار معصومانه و در اوج لطافت سروده شده اند، محصول هراس ها و جنگ ها و عاشقی ها هستند..اصل شعر لندی به زبان پشتو ست، و ترجمه ی آنها به زبان های فرانسوی و انگلیسی و اسپانیایی با استقبال فراوانی روبرو بوده است . دریغمان می آید که چند لندی را با هم زمزمه نکنیم و خاموشانه از کنارشان بگذریم. پس اینک

دختر افغان
-------
در سفر رنجی به خود مده
من دختر افغانم
به نام تو خواهم نشست ...


غم های بزرگ
-------
دل به چشمان درشتت دادم ،
در گیر غم های بزرگ شدم
خیر باد


عصر زمستان
-------
بیا با هم بنشینیم ،
دنیا عصر زمستان است
زود می گذرد ...


ای ماه
-----
ای ماه ! سلام بر تو
و بر شب ها یی که
جانان من بر تو نگریسته است !


کوتاه مکن
----------
گیسوانم را کوتاه مکن مادر
بگذار آنها را بر شانه بیافشانم.
درخت هرس شده ؛
جای لانه کردن پرندگان نغمه خوان نیست.


چارقد دخترها ...
------------
هر برگ بوته ی کنار چشمه،
داروی همه دردهاست.
چون گوشه چارقد دخترها
آنها را نوازش می کند
وقتی دلو خود را پر می کنند

http://www.peikekhabari.com/Piraieh-sher7.htm
به نقل از: شعر فولکلور افغانستان

مستانه شب همچون سبو چنگی به زلفانت کنم

یک شب که آیی در برم ، در اشک پنهانت کنم  

از غم بخوانم قصه ها ، تا چشم گریانت کنم

پس از آنکه غزل بالا را سروده ، نشر دادم ،  گیله مرد  نازنین " گیل آوایی " در همان بحر غزل زیر را سرود که با مهر همیشگی نشر می دهم . اگرم دوستانی در همین بحر بسرایند ضیافت را دو چندان خواهد ساخت .

 با مهر همیشگی. تورج پارسی

***

 

مستانه شب همچون سبو چنگی به زلفانت کنم

گیل آوایی

 

گربخت من یاری کند، شوری به دامانت کنم

مستانه شب همچون سبو چنگی به زلفانت کنم

 

نازت کنم، رامت کنم، وز شهد جام باده ای

آتش بجانت افکنم جانانه ی جانت کنم

 

ای همزبان باده ام ای زخمه های تار من

همچون دل بیتاب من در سینه زندانت کنم

 

بنگر شب تنهایی ام غمواژه ی شیدایی ام

مستی اگر یاری دهد همچون اسیرانت کنم

 

دردا که دوری نازنین، شمع اسیران دگر

لیکن خرامی در شبم، جانانه قربانت کنم

 

بخت بدهکارم ببین، ویرانه آوارم ببین

ای جان بیا جانان بیا مستانه درمانت کنم

 

آه ای کرشمه سای من، ای ساغرِسودای من

جانم تویی، یارم تویی، باز آ که ایمانت کنم

 

خاکم به بادِ حادثه، همچون غبار میکده

بنگر دل دیوانه بر کوی تو دربانت کنم

 

ای دل از این دیوانه تر، ای جان از این مستانه تر

ای وای یار بی خبر بازآ که  خواهانت کنم

 

یارا   چه گویم بی تو من دیوانه ام دیوانه ام

پیشم اگر نایی دگر، با گریه ویرانت کنم




    • Gil Avaei گیلکانه درود! این غزل را گیراندی جناب پارسی!
      این هم دو بیت دیگر که می دانم خوش بحالانه تر خواهد بود.
      ای همزبان دورِ من، ای جام من ای شور من
      در عمق غربتگاه من، خواهم که ایرانت کنم

      مستم عزیز جانکم، خواهم زدوری از وطن
      با زخمه های تارِ من هر پرده افغانت کنم

من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم .


 

صبر کن سهراب

گفته بودی قایقی خواهم ساخت.

قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم .

 

اشکان کشت زر

Ashkan Kesht Zar