گل شهر آشنایی


گل شهر آشنایی  *

تورج پارسی

تو به شهر آشنایی گل خوشبوی وفایی

چکنم اگر که روزی ، بکنی زمن جدایی

شب تیره ای بیابم ، چو نهان مانده مکانی

که مرا نباشد آندم ، نه نوایی نه دوایی

چو شبان بی سحرگه ، شب من درازگردد

غم دل به کی بگویم ، به کجا رسد صدایی

به نگاه چشم مستت بدهم خراج بسیار

به عیادتم بیایی ، که مرا ست دل سرایی

تو گل خوب وفایی ، تو سزاوار ثنایی

نسزد که بی تو جانا ، برسم به هر بهایی  *

نشوم ز غصه راحت ، نه به روزی نه به سالی

همه شب به خواب بینم که مرا رها نمایی

دل من ، ز بخت هرگز ، منما شکوه و زاری

چــــــــــــو کنار تو بماند ، گل شهر آشنایی

                جون ۱۹۹۰واشنگتن

در گل فروشی گلی دیدم از امریکای لاتین که گفتند اگر گلدانش را عوض کنی زود خشک می شود  و به گل شهر آشنایی نامور بوداین غزل را پس از دیدن و شنیدن شرح این  گل سرودم

 * این بیت را مدیون دوستم کیخسرو باقر پور هستم

· ·